Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semicolon
U
نقطه و ویرگول بدین شکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semi-colons
U
نقطه ویرگول
semi-colon
U
نقطه ویرگول
comma
U
ویرگول
commas
U
ویرگول
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
comma-separated values
[CSV]
U
اعداد بوسیله ویرگول از هم جدا شده
[علوم کامپیوتر]
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
hitherward
U
بدین سو
thus
U
بدین گونه
hereto
<adv.>
U
بدین وسیله
because of
U
بدین دلیل
on this
<adv.>
U
بدین وسیله
hereunto
<adv.>
U
بدین وسیله
hereby
U
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
U
بدین وسیله
concerning this
<adv.>
U
بدین وسیله
that is to say
U
بدین معنی که
as to that
<adv.>
U
بدین وسیله
hitherward
U
بدین طرف
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
hereunto
U
بدین وسیله تاکنون
thus
U
مثلا بدین معنی که
obelus
U
نشانی بدین شکل "-"
virgule
U
علامتی بدین شکل
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
evangelised
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelize
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelized
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelising
U
بشارت بدین مسیح دادن
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
evangelizing
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes
U
بشارت بدین مسیح دادن
proselytising
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytised
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizes
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
proselytizing
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
greek cross
U
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
proselytize
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
proselytises
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
reconvert
U
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
reconversion
U
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
ensilage
U
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
upsilon
U
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
pouch
U
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
contra rotating
U
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
U
طرح نقطه نقطه خال خال
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
prick
U
نقطه
dotty
U
نقطه نقطه
point to point
U
نقطه به نقطه
punctum
U
نقطه
punctulate
U
نقطه نقطه
punctation
U
نقطه
punctate
U
نقطه نقطه
punchation
U
نقطه
pricks
U
نقطه
ellipsis
U
سه نقطه
[...]
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
full stops
U
نقطه
full stop
U
نقطه
point
U
نقطه
pricked
U
نقطه
pricking
U
نقطه
periods
U
نقطه
period
U
نقطه
ice melting point
U
نقطه یخ
jotted
U
نقطه
jots
U
نقطه
jot
U
نقطه
dot
U
نقطه
ice point
U
نقطه یخ
specks
U
نقطه
dotting
U
نقطه
neel point
U
نقطه نل
speck
U
نقطه
stpular
U
نقطه نقطه
spotter
U
نقطه نقطه
speckle
U
نقطه
spots
U
نقطه
tittle
U
نقطه
spot
U
نقطه
two dots one dash line
U
خط دو نقطه یک خط
death point
U
نقطه مرگ
initial point
U
نقطه اولیه
dew point
U
نقطه شبنم
critical point
U
نقطه بحرانی
intersection point
U
نقطه تلاقی
initial point
U
نقطه اغاز
initial point
U
نقطه شروع
image element
U
نقطه تصویر
image point
U
نقطه تصویر
burning point
U
نقطه اشتعال
bubble point
U
نقطه جوش
impact point
U
نقطه اصابت
impact point
U
نقطه فرود
impact point
U
نقطه بارریزی
indifference point
U
نقطه خنثی
inflection point
U
نقطه عطف
breakpoint
U
نقطه انفصال
dead center
U
نقطه مرگ
break point
U
نقطه توقف
cutoff point
U
نقطه برش
break off position
U
نقطه رهایی
break even point
U
نقطه عطف
data point
U
نقطه داده
branchpoint
U
نقطه انشعاب
bp
U
نقطه جوش
joining point
U
نقطه اتصال
jumping off place
U
نقطه یا مبداء
junction point
U
نقطه الحاق
dead center ignition
U
نقطه اشتعال
injection point
U
نقطه پاشش
cross over point
U
نقطه همگذری
dead spot
U
نقطه خنثی
injection point
U
نقطه تزریق
dead reckoning
U
نقطه فرضی
intercept point
U
نقطه رهگیری
intersection point
U
نقطه تقاطع
isoelectronic point
U
نقطه ایزوالکتریک
curie point
U
نقطه کوری
fixation point
U
نقطه تثبیت
dead center ignition
U
نقطه انفجار
brittle point
U
نقطه شکنندگی
inflexion point
U
نقطه عطف
cold spot
U
نقطه سرماگیر
exit point
U
نقطه خروجی
compensation point
U
نقطه موازنه
extreme point
U
نقطه حدی
entry point
U
نقطه دخول
congealing point
U
نقطه انجماد
setting point
U
نقطه انجماد
end point
U
نقطه پایانی
drop point
U
نقطه چکه
f.n.p
U
نقطه گداز
endmost
U
اقصی نقطه 0
face off spot
U
نقطه رویارویی
drop point
U
نقطه پرش
entry point
U
نقطه ورود
equilibrium point
U
نقطه تعادل
equivalence point
U
نقطه هم ارزی
choice point
U
نقطه گزینش
estimated position
U
نقطه تخمینی
estimated position
U
نقطه براوردی
checkout point
U
نقطه وارسی
check point
U
نقطه ازمایش
eutectic point
U
نقطه اوتکتیک
eutetic point
U
نقطه اتکتیک
exchange point
U
نقطه تعویض
exit point
U
نقطه خروج
check point
U
نقطه مقابله
exit point
U
نقطه مرگ
fire point
U
نقطه شعله
dpi
U
نقطه در هر اینچ
punctuator
U
نقطه گذار
center
U
نقطه گره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com