Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
break off position
U
نقطه قطع درگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
contention
U
درگیری
contentions
U
درگیری
engagement
U
درگیری
involvement
U
درگیری
contretemps
U
درگیری
engagements
U
درگیری
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
braked
U
قطع درگیری
self involvement
U
خود- درگیری
engagements
U
درگیری با دشمن
jaw clutch coupling
U
درگیری دندانه
disengagement
U
قطع درگیری
brake
U
قطع درگیری
brush with the law
<idiom>
U
درگیری با قانون
rules of engagement
U
قوانین درگیری
brakes
U
قطع درگیری
braking
U
قطع درگیری
engagement
U
درگیری با دشمن
set-to
U
مشت بازی درگیری
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
set-tos
U
مشت بازی درگیری
cease engagement
U
درگیری را قطع کنید
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هواپیماها
set to
U
مشت بازی درگیری
rules of engagement
U
روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic
U
ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling
U
جفت شدگی اتصال درگیری
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control
U
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gates
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
bullied
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bully
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo
U
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
heading crossing angle
U
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on
U
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scramble
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
combats
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combating
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot
U
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
crank starter
U
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
dot
U
نقطه
punctate
U
نقطه نقطه
punctum
U
نقطه
pricks
U
نقطه
punctulate
U
نقطه نقطه
pricked
U
نقطه
punctation
U
نقطه
punchation
U
نقطه
ice melting point
U
نقطه یخ
speck
U
نقطه
neel point
U
نقطه نل
ice point
U
نقطه یخ
dotting
U
نقطه
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point
U
نقطه
dotty
U
نقطه نقطه
prick
U
نقطه
specks
U
نقطه
two dots one dash line
U
خط دو نقطه یک خط
spot
U
نقطه
full stops
U
نقطه
period
U
نقطه
tittle
U
نقطه
periods
U
نقطه
ellipsis
U
سه نقطه
[...]
speckle
U
نقطه
jot
U
نقطه
jots
U
نقطه
jotted
U
نقطه
spotter
U
نقطه نقطه
full stop
U
نقطه
stpular
U
نقطه نقطه
pricking
U
نقطه
spots
U
نقطه
initial point
U
نقطه شروع
check point
U
نقطه بازرسی
basic point
U
نقطه مبداء
cold spot
U
نقطه سرماگیر
binary point
U
نقطه دودوئی
center
U
نقطه گره
firing point
U
نقطه اشتعال
check point
U
نقطه مقابله
check point
U
نقطه ازمایش
critical point
U
نقطه بحرانی
igniting point
U
نقطه احتراق
setting point
U
نقطه انجماد
congealing point
U
نقطه انجماد
compensation point
U
نقطه موازنه
impact point
U
نقطه اصابت
fusing point
U
نقطه ذوب
choice point
U
نقطه گزینش
checkout point
U
نقطه وارسی
igniting point
U
نقطه اشتعال
ignition point
U
نقطه افروزش
break point
U
نقطه توقف
break off position
U
نقطه رهایی
break even point
U
نقطه عطف
impact point
U
نقطه فرود
initial point
U
نقطه اولیه
inflexion point
U
نقطه عطف
impact point
U
نقطه بارریزی
indifference point
U
نقطه خنثی
inflection point
U
نقطه عطف
breakpoint
U
نقطه انفصال
brittle point
U
نقطه شکنندگی
ignition point
U
نقطه اشتعال
dewpoint
U
نقطه شبنم
bp
U
نقطه جوش
burning point
U
نقطه اشتعال
image point
U
نقطه تصویر
bubble point
U
نقطه جوش
branchpoint
U
نقطه انشعاب
cross over point
U
نقطه همگذری
end point
U
نقطه پایانی
equivalence point
U
نقطه هم ارزی
estimated position
U
نقطه تخمینی
estimated position
U
نقطه براوردی
eutectic point
U
نقطه اوتکتیک
eutetic point
U
نقطه اتکتیک
exchange point
U
نقطه تعویض
exit point
U
نقطه خروج
exit point
U
نقطه مرگ
exit point
U
نقطه خروجی
extreme point
U
نقطه حدی
directing point
U
نقطه نشانی
distributing point
U
نقطه توزیع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com