English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To lead a person on . U کسی رابازی دادن
he personated the king U سهم شاه رابازی کرد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifies U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
third U به دیگری
another U دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
tother U دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
at second hand U از قول دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
onother's money U پول دیگری
others U متفاوت دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
other U متفاوت دیگری
at another time U در زمان دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
predecease U مرگ قبل از دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
one after a U یکی درپی دیگری
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
detinue U ضبط مال دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
alternately U تغییر از یکی به دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
i had no a U چاره دیگری نداشتم
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
transplanted U درجای دیگری نشاندن
transplants U درجای دیگری نشاندن
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
released U اعراض از حق به نفع دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
one country or another U این یا یک کشور دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
assumpsit U تقبل دیون دیگری
transplant U درجای دیگری نشاندن
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
matches U تنظیم ثبات معادل با دیگری
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com