English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
still life U نقش اشیاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
phantasmagoria U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
phantasmagorias U منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
thing U اشیاء
sprites U اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
harness U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
periscope U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
sacrilege U سرقت اشیاء مقدسه
consumer goods U اشیاء مصرفی
reliquaries U جعبه اشیاء متبرکه
reliquary U جعبه اشیاء متبرکه
abandonee U صاحب اشیاء ترک شده
achate U اشیاء خریداری شده
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
bric a brac U اشیاء کهنه وعتیقه
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
comparator U دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
dog down U بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
equipollent U اشیاء هم قوه
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
hidden objects U اشیاء پنهان
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
means objects U اشیاء وسیله
micrometer caliper U پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
microstructure U ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
prohibited goods U اشیاء ممنوع
safe deposit U صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
scrimshaw U اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
stroke writer U ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
turnery U اشیاء تراشیدنی
valuable goods U اشیاء بهادار
valuable goods U اشیاء باارزش
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com