English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plat U نقشه کشی زمینه سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
planning U زمینه سازی
ichnography U زمینه سازی
intriguing U زمینه سازی
intrigues U زمینه سازی
intrigue U زمینه سازی
ich nographic U وابسته به طراحی و زمینه سازی
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
presentation graphics U گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
tone-on-tone U [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partition U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
sketched U زمینه
outline U زمینه
sketches U زمینه
backgrounds U پس زمینه
outlines U زمینه
ground U زمینه
predispositions U زمینه
designs U زمینه
ground note U نت زمینه
predisposition U زمینه
design U زمینه
basis U زمینه
sketch U زمینه
context U زمینه
contexts U زمینه
outlined U زمینه
backgrounds U زمینه
background U زمینه
outlining U زمینه
flat paint U زمینه
flash color U زمینه
setting U زمینه
settings U زمینه
terrain U زمینه
conspectus U زمینه
background U پس زمینه
ichnograph U زمینه
tendencies U زمینه
tendency U زمینه
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
predispose U زمینه را مهیاساختن
protective ground U زمینه حفافتی
background sound U موسیقی پس زمینه
background music U موسیقی پس زمینه
themes U ریشه زمینه
in this connextion U دراین زمینه
background noise U اختلال پس زمینه
main color U رنگ زمینه
background noise U صدای پس زمینه
ambient U پس زمینه معمولی
ambient music U موسیقی پس زمینه
theme U ریشه زمینه
blue print U زمینه ابی
predisposes U زمینه را مهیاساختن
wherein U درچه زمینه
predisposing U زمینه را مهیاساختن
background printing U چاپ پس زمینه
background radiation U تابش زمینه
background process U فرایندهای پس زمینه
display background U زمینه نمایش
root U سرچشمه زمینه
ground colour U رنگ زمینه
roots U سرچشمه زمینه
predisposed U زمینه را مهیاساختن
foreground U پیش زمینه
contrast U رنگ زمینه
dominant design U زمینه اصلی
matrixes U زمینه ملاط
matrix U زمینه ملاط
background communication U ارتباط پس زمینه
figure ground U شکل و زمینه
survey U زمینه یابی
surveyed U زمینه یابی
surveys U زمینه یابی
background level U تراز زمینه
contrasted U رنگ زمینه
host crystal U بلور زمینه
background current U جریان زمینه
groundwork U زمینه اساس
ground color U رنگ زمینه
contrasts U رنگ زمینه
contrasting U رنگ زمینه
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrast U زمینه طرح و سایه
survey research U پژوهش زمینه یاب
undertone U ته صدا موجود در زمینه
undertones U ته صدا موجود در زمینه
contrasts U زمینه طرح و سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
fielded U زمینه رزمی صحرایی
field U زمینه رزمی صحرایی
spectrum of war U زمینه ها یا طیف جنگ
predisposing factor U عامل زمینه ساز
spectrum of war U جنگ در تمام زمینه ها
It is in short supply. U زمینه اش دربازار کم است
fields U زمینه رزمی صحرایی
attitude survey U زمینه یابی نگرش
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
He talked in this connection (vein). U دراین زمینه صحبت کرد
basic ground U زمینه و متن اصلی فرش
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
color contrast U تضاد رنگی در زمینه فرش
foreground task U کار یا وفیفه پیش زمینه
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
grillage U زمینه و طرح مشبک توری و غیره
This painting has a green background. U زمینه این تابلو سبز است
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
scarlet U [زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
positive U تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
We shall be reasoning on the grounds that. . U روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
blurred black ground U زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
belcher U دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
reverse video U کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
wallpapers U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
wallpaper U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
embriodery U [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
filling out U [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com