Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hot spot
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
run a risk
<idiom>
U
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
compromising emanation
U
پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
danger area
U
منطقه خطرناک
cockatrice
U
ادم خیلی مضر و خطرناک
near collision
U
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
grave
U
بم خطرناک
parlous
U
خطرناک
critical
U
خطرناک
herculean
U
خطرناک
gravest
U
بم خطرناک
dicey
U
خطرناک
perilous
U
خطرناک
hazardous
U
خطرناک
unsafe
U
خطرناک
malignant
U
خطرناک
jeopardous
U
خطرناک
graves
U
بم خطرناک
serious
U
سخت خطرناک
hazardous goods
U
امتعه خطرناک
death traps
U
بسیار خطرناک
warm corner
U
جای خطرناک
sthenic
U
قوی خطرناک
death trap
U
بسیار خطرناک
critically wounded
U
مجروح خطرناک
danger bearing
U
سمت خطرناک
offensive weapon
U
سلاح خطرناک
dangerous play
U
بازی خطرناک
dangerousness
U
وضعیت خطرناک
venturesome
U
با تهور خطرناک
danger space
U
فضای خطرناک
black body
U
قسمت خطرناک
dangerously
U
بطور خطرناک
pernicious anemia
U
کم خونی خطرناک
predicaments
U
وضع خطرناک
black propaganda
U
تبلیغات خطرناک
between wind and water
U
در جای خطرناک
predicament
U
وضع خطرناک
marginal
U
حاشیهای خطرناک
perilously
U
بطور خطرناک
disastrous
U
خطرناک فجیع
hazardous goods
U
کالاهای خطرناک
pixies
U
ادم بازیگوش و خطرناک
hairy
<idiom>
U
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
dicey
<idiom>
U
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
breakneck
U
فوق العاده خطرناک
danger space
U
فضای هوایی خطرناک
pixie
U
ادم بازیگوش و خطرناک
imminent
U
قریب الوقوع خطرناک
calamitous
U
مصیبت بار خطرناک
malignantly
U
بطور خطرناک یاردی
pixy
U
ادم بازیگوش و خطرناک
subcritical
U
زیر مرحله خطرناک وبحرانی
porbeagle
U
کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
krait
U
مار سمی و خطرناک هندی
radioactive material
U
مواد رادیواکتیو
wipe out
U
افتادن خطرناک از روی تخته موج
half residence time
U
نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
salted weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
small craft warning
U
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
aldis lmap
U
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
isodose rate
U
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
wallow course
U
خندق مخصوص ضدعفونی خودروهایی که به مواد ش م ر الوده شده اند
fission products
U
مواد اتمی
destruction area
U
منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
atomic theory
U
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
flybelt
U
منطقه الوده به حشره تسه تسه
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
vertical control
U
کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
minometer
U
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
implosion weapon
U
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy
U
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation
U
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
radio active
U
رادیواکتیو
radioactive
U
رادیواکتیو
radioactive rays
U
ذرات رادیواکتیو
fall out
U
باران رادیواکتیو
atomic weight
U
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
actiniferous
U
دارای اکتینیوم یا مادهء رادیواکتیو
clean weapon
U
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout contours
U
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community
U
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
radiac
U
کشف اشعه رادیواکتیو و اندازه گیری ان
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
radiacmeter
U
وسیله کشف وتشخیص رادیواکتیو و اندازه گیری ان
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
delayed neutrons
U
نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nucleon
U
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
cloud chamber effect
U
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
atomic demolition munition
U
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
half life period
U
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
smeary
U
الوده
in for
U
الوده
contaminate
U
الوده
contaminated
U
الوده
unclean
U
الوده
bedraggled
U
الوده
contaminating
U
الوده
miry
U
الوده
contaminates
U
الوده
spotty
U
الوده
contaminate
U
الوده کردن
defile
U
الوده کردن
sludgy
U
لجن الوده
defiles
U
الوده کردن
contaminative
U
الوده کننده
infects
U
الوده کردن
infecting
U
الوده کردن
infect
U
الوده کردن
defiling
U
الوده کردن
red-handed
U
بخون الوده
smutch
U
الوده کردن
smutchy
U
الوده وکثیف
septic
U
گندیده الوده
imbrue
U
الوده کردن
contaminated
U
الوده کردن
unchaste
U
الوده دامن
sullies
U
الوده شدن
sullied
U
الوده شدن
defiled
U
الوده کردن
polluters
U
الوده کننده
pollutant
U
الوده کننده
pollutants
U
الوده کننده
bitten with
U
الوده دچار
contaminant
U
جسم الوده
sully
U
الوده شدن
polluter
U
الوده کننده
contaminates
U
الوده کردن
contamination
U
الوده کردن
contaminating
U
الوده کردن
contaminants
U
جسم الوده
muck
U
الوده کردن
envenom
U
الوده کردن
soilure
U
الوده سازی
sullying
U
الوده شدن
slimy
U
لجن الوده
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
smuttier
U
با سیاهک الوده شده
erythroid
U
الوده یامایل بخونریزی
red handed
U
دست بخون الوده
contaminated
U
الوده یا کثیف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com