Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
conductor rail
U
ریل هادی شمش هادی
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
dill
U
شوید
fall in
U
به خط شوید
walk back
U
به عقب خم شوید
guide on line
U
راهنماهابخط شوید
boot and saddle
U
سوار شوید
horse
U
سواراسبی سوار شوید
retreat
U
فرمان متفرق شوید
retreated
U
فرمان متفرق شوید
retreating
U
فرمان متفرق شوید
retreats
U
فرمان متفرق شوید
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
uncover
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovering
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovers
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
uncovers
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
established
U
مستقر
residents
U
مستقر
based
U
مستقر
putting
U
مستقر
put
U
مستقر
established right
U
حق مستقر
resident
U
مستقر
puts
U
مستقر
deep seated
U
مستقر
logs
U
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
log
U
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
plants
U
مستقر کردن
plant
U
مستقر کردن
resided
U
مستقر بودن
resides
U
مستقر بودن
reside
U
مستقر بودن
stabile
U
مستقر وپایدار
fixes
U
مستقر شدن
occupiers
U
مستقر مستاجر
occupier
U
مستقر مستاجر
fix
U
مستقر شدن
localized bond
U
پیوند مستقر
applied
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
determinate
U
مستقر شده
inposition
U
مستقر در موضع
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
installed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
dynamically
U
نیروی مستقر
dynamic
U
نیروی مستقر
plant oneself
U
مستقر شدن
positioner
U
مستقر کننده
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
conus armies
U
ارتشهای مستقر در قاره امریکا
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
bottom mine
U
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
zmarker beacon
U
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
guided
U
هادی
leads
U
هادی
lead
U
هادی
leading line
U
خط هادی
guide
U
هادی
cabled
U
هادی
directorial
U
هادی
guides
U
هادی
electric conductor
U
هادی
cable
U
هادی
ductile
U
هادی
directors
U
هادی
steerer
U
هادی
conductor
U
هادی
director
U
هادی
conductors
U
هادی
conductive silver
U
نقره هادی
light guide
U
هادی نور
conducting staff
U
ستاد هادی
internal conductor
U
سیم هادی
leads
U
غلاف هادی
circuit line
U
هادی جریان
guide bank
U
دیوار هادی سد
guide flag
U
پرچم هادی
bus bar
U
ریل هادی
water mains
U
لوله هادی اب
conductor current
U
جریان هادی
directing staff
U
ستاد هادی
electric conductor
U
هادی برق
directress
U
هادی خط راهنما
director sight
U
دوربین هادی
heat conductor
U
هادی حرارت
ideal conductor
U
هادی ایده ال
water main
U
لوله هادی اب
lead
U
سبقت هادی
lead
U
غلاف هادی
lead
U
کابل هادی
conductor
U
هادی رسانا
guide vane
U
تیغه هادی
conductor resistance
U
مقاومت هادی
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
leads
U
سبقت هادی
directrix
U
هادی خط راهنما
conductor rail
U
شینه هادی
dredging ladder
U
هادی سطل
lizards
U
بند هادی
lizard
U
بند هادی
vascular tissue
U
بافت هادی
superconducter
U
مافوق هادی
solid state
U
نیمه هادی
duct
U
لوله هادی
single core
U
هادی تک رشتهای
conductors
U
هادی رسانا
conductors
U
سیم هادی
semicinductor
U
نیمه هادی
semi conductor
U
نیمه هادی
single conductor
U
هادی تک رشتهای
superconductor
U
فوق هادی
superconductors
U
فوق هادی
light pipe
U
هادی نور
light quide
U
هادی نور
twin conductor
U
هادی دوبل
leads
U
کابل هادی
valve guide
U
هادی سوپاپ
noninductive
U
غیر هادی
wireway
U
سیم هادی
conductor
U
سیم هادی
solid state cartridge
U
کارتریج نیمه هادی
port
U
شیار هادی دهانه
superconducting computers
U
کامپیوترهای مافوق هادی
gallium arsenide
U
قطعه نیمه هادی
semiconductor storage
U
حافظه نیمه هادی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
n type semiconductor
U
نیمه هادی نوع N
wires
U
هادی فلزی نازک
lead in
U
مدار هادی اشتعال
nonconductor
U
جسم غیر هادی
nozzle guide vane
U
تیغههای هادی یا راهنما
ohmage
U
مقاومت هادی برق
p type semiconductor
U
نیمه هادی نوع "پی "
current carring wire
U
سیم هادی جریان
polestar
U
هادی مورد توجه
wire
U
هادی فلزی نازک
insulated conductor
U
هادی عایق شده
semiconductor device
U
دستگاه نیمه هادی
photoconductor
U
هادی حساس نسبت به نور
wave guide
U
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
quadrattrix
U
راهنمای تربیع منحنی هادی
integrate semiconductor circuit
U
مدار نیمه هادی مجتمع
conductor
U
وسیله هادی اجرا کننده
conductors
U
وسیله هادی اجرا کننده
solid-state
U
مربوط به وسایل نیمه هادی
metallic oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی
doubled
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled up
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
conductors
U
هادی جریان برق رشته سیم
nonsparking
U
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
complementary metal oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
conductor
U
هادی جریان برق رشته سیم
low gap semiconductor
U
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
current
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
diathermanous
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
electric
U
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
variable camber
U
سطوح هادی گاز به داخل توربین
currents
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
diathermic
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
target system
U
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
vectored attacks
U
تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
random
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
transistor
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistors
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
wafers
U
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com