English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advances U پیشروی پیشروی کردن
advance U پیشروی پیشروی کردن
advancing U پیشروی پیشروی کردن
advances U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
gain ground U پیشروی کردن
get by U مخفیانه پیشروی کردن
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
militarize U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن
drilling U تمرین نظامی کردن
demilitarization U غیر نظامی کردن
militarization U نظامی کردن امور
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
demilitarising U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
progress U پیشروی
improvement U پیشروی
proceedings U پیشروی ها
advances U پیشروی ها
progression U پیشروی
victory U پیشروی
advance U پیشروی
victories U پیشروی
advance پیشروی
onrush U پیشروی
antecedence U پیشروی
progression U پیشروی
progressions U پیشروی
marching U پیشروی
marches U پیشروی
marched U پیشروی
march U پیشروی
head way U پیشروی
precession U پیشروی
advancing پیشروی
saltation U پیشروی بتدریج
grind out U پیشروی مختصر
advance U پیشرفت پیشروی
advances U : پیشروی پیشرفت
marine transgression U پیشروی دریا
advances U پیشرفت پیشروی
birl U پیشروی باچرخیدن
progressing U پیشرفت پیشروی
progresses U پیشرفت پیشروی
advancing U پیشرفت پیشروی
law of progression U قانون پیشروی
self advancement U پیشروی نفس
set forward U فشار پیشروی
advance force U نیروی پیشروی
axis of advance U محور پیشروی
progress U پیشرفت پیشروی
progressed U پیشرفت پیشروی
speed of advance U سرعت پیشروی
lunges U پیشروی ناگهانی خیز
lunged U پیشروی ناگهانی خیز
advance march U پیشروی حرکت به جلو
lunge U پیشروی ناگهانی خیز
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
advancing units U یکانهای پیشروی کننده
ground grainer U مهاجمی که پیشروی میکند
sitzkrieg U جنگ بدون پیشروی
heads up U سمت مسیر پیشروی
heads up U وضعیت مسیر پیشروی
lunging U پیشروی ناگهانی خیز
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
sternway U پیشروی ناواز سمت پاشنه
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
covered approach U پیشروی پوشیده معابر مخفی
steerage way U پیشروی در سمت حرکت یکان
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
advance variation U واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
blocked U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
lap course U جهت پیشروی نوار مین روبی
block U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
blocks U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
march U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marches U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
chain U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chains U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
accompanying fire U اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
fort U دژ نظامی
martin U نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com