English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scarificator U نشتر فنری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scarificator U نشتر فرنگی
lances U نشتر زدن
lanced U نشتر زدن
lance U نشتر زدن
lancing U نشتر زدن
whippy U فنری
latch needle U فنری
springy U فنری
elastic U فنری
automatous U فنری
hydrospring U فنری روغنی
flexible roller bearing U رولبرینگ فنری
recoiling U فنری بودن
recoiled U فنری بودن
recoils U فنری بودن
farthingale U دامن فنری
fahnestock clip U گیره فنری
eyeglass U عینک فنری
door latch U چفت فنری
bouncy U فنری پس جهنده
elastic pavement U روسازی فنری
lanternfolding U فانوس فنری
snap switch U کلید فنری
spring washer واشر فنری
spring suspension U تعلیق فنری
spring pressure gage U فشارسنج فنری
spring plate U صفحه فنری
spring mattress U دشک فنری
spring coupling U کوپلینگ فنری
spring contact U کنتاکت فنری
spring balanced U ترازوی فنری
spring balance U تعادل فنری
recoil U فنری بودن
elasticity U خاصیت فنری
spring U حالت فنری
spring power hammer U چکش فنری
spring U فنر فنری
springs U حالت فنری
snap U گیره فنری
washers U پولک فنری
washer U پولک فنری
snapping U گیره فنری
springs U فنر فنری
hardboard U تخته فنری
snapped U گیره فنری
latch U شب بند فنری
latches U شب بند فنری
snaps U گیره فنری
spring loaded U دارای حالت فنری
elastic U فنری سبک روح
spring tester U دستگاه ازمایش فنری
springiness U خاصیت فنری ارتجاع
tongues U زبانه فنری کوچک
lock spring U قاب ساعت فنری
springs U حالت فنری داشتن
resilient U نشان دهنده فنری
avalement U حالت فنری زانو
dandy cart U چرخ فنری شیرفروشان
spring U حالت فنری داشتن
hydrospring U دستگاه فنری روغنی
gate U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
gates U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
lilts U خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilt U خوش نوا جهش یا حرکت فنری
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
impact U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impacts U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
hoopskirt U دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com