English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radix notation U نشان گذاری مبنایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
notations U نشان گذاری
notation U نشان گذاری
mark sensing U نشان گذاری
impressions U نشان گذاری
impression U نشان گذاری
idegraphy U نشان گذاری
punctuation U نشان گذاری تاکید
binary notation U نشان گذاری دودوئی
iinfix notation U نشان گذاری میانوندی
prefix notation U نشان گذاری پیشوندی
postfix notation U نشان گذاری پسوندی
positional notation U نشان گذاری مکانی
positional notation U نشان گذاری مرتبهای
polish notation U نشان گذاری لهستانی
scientific notation U نشان گذاری علمی
binary notation U نشان گذاری دودویی
infix notation U نشان گذاری میانوندی
excess n notation U نشان گذاری با افزونی n
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
octal notation U نشان گذاری هشت هشتی
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
rubrication U نشان گذاری برنگ قرمز
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
true complement U متمم مبنایی
radix complement U متمم مبنایی
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
true complement U متمم واقعی متمم مبنایی
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
marking U نشان دار سازی نشان
markings U نشان دار سازی نشان
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
coding U کد گذاری
lineation U خط گذاری
indention U تو گذاری
limit of load U حد بار گذاری
scoring U نمره گذاری
legislation U قانون گذاری
casings U لوله گذاری
inunction U مرهم گذاری
lable U جهت گذاری
pagination U صفحه گذاری
casing U لوله گذاری
frustration U عقیم گذاری
frustrations U عقیم گذاری
grading U نمره گذاری
coronation U تاج گذاری
investments U سرمایه گذاری
interposition U پا میان گذاری
insertion U جوف گذاری
ingravescence U رو بشدت گذاری
wicking U فتیله گذاری
prochronism U جلوترتاریخ گذاری
coronations U تاج گذاری
undervaluation U کم ارزش گذاری
policy making U سیاست گذاری
policy-making U سیاست گذاری
pricing U قیمت گذاری
scaling U مقیاس گذاری
ovulation U تخمک گذاری
sanding U ماسه گذاری
costing U قیمت گذاری
costing U هزینه گذاری
investment U سرمایه گذاری
trapping U تله گذاری
preterition U فرو گذاری
encoding U رمز گذاری
marks U علامت گذاری
loading U بار گذاری
load U فشنگ گذاری
loads U فشنگ گذاری
petarder U مامورخرج گذاری پل
exposure U درمعرض گذاری
exposures U درمعرض گذاری
juxtaposition U پهلوی هم گذاری
scale factor U مقیاس گذاری
sedimentation U لایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
sedimentation U رسوب گذاری
invested U سرمایه گذاری
denomination U نام گذاری
denominations U نام گذاری
prefixion U پیش گذاری
prefixture U سرواژه گذاری
prefixture U جلو گذاری
prefixture U پیش گذاری
prefixion U سرواژه گذاری
prefixion U جلو گذاری
marking U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
puncuation U نقطه گذاری
mark U علامت گذاری
devising U ارث گذاری
devises U ارث گذاری
devised U ارث گذاری
devise U ارث گذاری
demarcation U علامت گذاری
sequencing U ترتیب گذاری
invests U سرمایه گذاری
synthesize U هم گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
minelaying U مین گذاری
structuralization U بنیان گذاری
insulation U عایق گذاری
masking U نقاب گذاری
collocation U باهم گذاری
punctuation U نقطه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
lodgment U ودیعه گذاری
synthesized U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
pointing U نقطه گذاری
filling U لایی گذاری
fillings U لایی گذاری
nomography U فن قانون گذاری
discrimination U فرق گذاری
signallzation U علامت گذاری
earmarking U علامت گذاری
finance U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
nomographer U قانون گذاری
nomenclauture U نام گذاری
lodgement U ودیعه گذاری
indenting U دندانه گذاری
numbering U شماره گذاری
mining U مین گذاری
lettering U حروف گذاری
dimensioning U اندازه گذاری
disposure U درمعرض گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
hyphenation U خط تیره گذاری
hypothecation U گرو گذاری
indent U دندانه گذاری
coding U کد گذاری چیزی
piping U لوله گذاری
iatraliptics U مرهم گذاری
hypothecation U رهن گذاری
indentation U دندانه گذاری
indentations U دندانه گذاری
spacing U فاصله گذاری
weft insertion U پود گذاری
headings U عنوان گذاری
aggradation U ابرفت گذاری
heading U عنوان گذاری
padding U لایی گذاری
indents U دندانه گذاری
codes and codification U علامت گذاری
setting U کار گذاری
syntheses U هم گذاری اختلاط
indexing U شاخص گذاری
tubing U لوله گذاری
cupellation U قال گذاری
ovulations U تخمک گذاری ها
demomination U نام گذاری
valuation U ارزش گذاری
synthesis U هم گذاری اختلاط
settings U کار گذاری
coding U علامت گذاری
edgings U لبه گذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com