English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polish notation U نشان گذاری لهستانی
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
notations U نشان گذاری
notation U نشان گذاری
impression U نشان گذاری
mark sensing U نشان گذاری
impressions U نشان گذاری
idegraphy U نشان گذاری
binary notation U نشان گذاری دودویی
binary notation U نشان گذاری دودوئی
punctuation U نشان گذاری تاکید
iinfix notation U نشان گذاری میانوندی
scientific notation U نشان گذاری علمی
positional notation U نشان گذاری مرتبهای
postfix notation U نشان گذاری پسوندی
excess n notation U نشان گذاری با افزونی n
prefix notation U نشان گذاری پیشوندی
positional notation U نشان گذاری مکانی
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
radix notation U نشان گذاری مبنایی
infix notation U نشان گذاری میانوندی
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
octal notation U نشان گذاری هشت هشتی
rubrication U نشان گذاری برنگ قرمز
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
polishes U :لهستانی
polish U :لهستانی
pole U لهستانی
poles U لهستانی
polak U لهستانی
polack U لهستانی
polish opening U لهستانی
polish defence U دفاع لهستانی
orang utan opening U گشایش لهستانی
the polish refugees U مهاجرین لهستانی
hetman U فرمانده لهستانی
sokolsky opening U گشایش لهستانی
polish gambit U گامبی لهستانی
the polish refugees U گریختگان یا فراریان لهستانی
polkas U رقص لهستانی پولکا
Polonaise rugs U فرش های لهستانی
polka U رقص لهستانی پولکا
copernician U وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
mazurka U رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
posy [bouquet] U یک دسته گل [مانند گل فرنگ و یا نقش های لهستانی]
polonaise U نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
Chelsea carpet U فرش های با نقش لهستانی مربوط به قرن شانزدهم میلادی
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
markings U نشان دار سازی نشان
marking U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
reversed U معکوس
reverses U معکوس
converse U معکوس
reversing U معکوس
converse U :معکوس
vice versa U معکوس
conversely U معکوس
reversal U معکوس
reversals U معکوس
conversing U :معکوس
conversing U معکوس
converses U معکوس
obverse U معکوس
reverse U معکوس
converses U :معکوس
conversed U معکوس
conversed U :معکوس
reversion U معکوس
upside down U معکوس
counter U معکوس
inverse U معکوس
converted U معکوس
reciprocal U معکوس
converts U معکوس
converting U معکوس
convert U معکوس
countering U معکوس
countered U معکوس
contrary U معکوس
negative U معکوس
negatives U معکوس
reversible U معکوس
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
inverse function U تابع معکوس
reversed U معکوس کننده
feedback U تزویج معکوس
inverter U معکوس کننده
set back U معکوس پس زدن
opposites U روبرو معکوس
reversed U معکوس کردن
reverses U معکوس کننده
inverse feedback U واخوراند معکوس
inverse U واژگونه معکوس
reverses U معکوس کردن
opposite U روبرو معکوس
dis- U معکوس کردن
back up U معکوس ریختن
invertible U معکوس شدنی
countdown U شمارش معکوس
countdowns U شمارش معکوس
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
retroaction U عمل معکوس
reversal film U فیلم معکوس
reverse bias U پیشقدر معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
reverse control U کنترل معکوس
reverse current U جریان معکوس
back-up U معکوس ریختن
conversely U بطور معکوس
reverse gears U دنده معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
back resistance U مقاومت معکوس
reversion U معکوس کردن
reverse polarity U پلاریته معکوس
back formation U اشتقاق معکوس
switcheroo U عمل معکوس
inverted file U فایل معکوس
reversal process U جریان معکوس
inverse relationship U ارتباط معکوس
indian in reverse U هندی معکوس
reverse U معکوس کردن
reverse U معکوس کننده
inverse voltage U ولتاژ معکوس
invert matrix U ماتریس معکوس
invert suger U قند معکوس
reverse video U ویدئوی معکوس
reverse thrust U تراست معکوس
reverse speed U سرعت معکوس
backset U معکوس وارونه
back splice U پیوند معکوس
reverse slope U شیب معکوس
inverted structure U ساختار معکوس
inverted opening U گشایش معکوس
back conductance U برقرسانایی معکوس
reversing U معکوس کننده
negative relation U رابطه معکوس
draw back U کشیدن معکوس
obversion U استنتاج معکوس
negative correlation U همبستگی معکوس
mirroring U معکوس نمودن
reciprocal U معکوس دوجانبه
reciprocal U متقابل معکوس
lateral inversion U معکوس جانبی
reversing U معکوس کردن
obcordate U قلبی معکوس
negative caster U گردش معکوس
reverse gear U دنده معکوس
reverse pitch U گام معکوس
retrogresses U ترقی معکوس کردن
retroact U عمل معکوس کردن
retrogressed U ترقی معکوس کردن
obvert U نتیجه معکوس گرفتن از
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
double quartan fever U نوبه ربع معکوس
retrogressing U ترقی معکوس کردن
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
shift the rudder U معکوس کردن سکان
back titration U تیتر کردن معکوس
back turns of armature U سیمپیچی معکوس ارمیچر
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
reverse video U صفحه نمایش معکوس
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
inverted file U فایل معکوس شده
de- U معکوس عمل کردن
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
inverting circuit U مدار معکوس کننده
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
backfire U نتیجه معکوس گرفتن
retrogress U ترقی معکوس کردن
couple back U معکوس تزویج شدن
backfires U نتیجه معکوس گرفتن
complements U معکوس یک عدد دودویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com