English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
symbolism U نشان پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
Other Matches
supererogation U بس پردازی
post processing U پس پردازی
endocathection U به خود پردازی
theorization U نظریه پردازی
file processing U پرونده پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
exocathection U برون پردازی
list processing U لیست پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
dp U داده پردازی
document processing U متن پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
multiprocessing U چند پردازی
symbolization U نماد پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
teleprocessing U دور پردازی
call processing U فراخوان پردازی
batch processing U دسته پردازی
image processing U تصویر پردازی
naturalism U طبیعت پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
ideation U اندیشه پردازی
data processing U داده پردازی
priority processing U اولویت پردازی
phraseology U عبارت پردازی
preprocessing U پیش پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
fantasising U وهم پردازی کردن
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
fantasised U وهم پردازی کردن
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
fantasized U وهم پردازی کردن
fantasises U وهم پردازی کردن
fantasizing U وهم پردازی کردن
verbiage U درازگویی سخن پردازی
data processing center U مرکز داده پردازی
fantasizes U وهم پردازی کردن
fantasize U وهم پردازی کردن
businedd data processing U داده پردازی تجاری
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
versification U شاعری قافیه پردازی
locution U سبک عبارت پردازی
yarns U افسانه پردازی کردن
yarn U افسانه پردازی کردن
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
settings U گیرش صحنه پردازی
setting U گیرش صحنه پردازی
scientific data processing U داده پردازی علمی
list processing langauge U زبان لیست پردازی
dp manager U مدیر داده پردازی
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
locutions U سبک عبارت پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
oratory U فن خطابه سخن پردازی
business data processing U داده پردازی تجاری
logomachy U بازی واژه پردازی
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
markings U نشان دار سازی نشان
marking U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks U نشان کردن نشان
mark U نشان کردن نشان
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
remote batch processing U پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
target U نشان
ensign U نشان
ensigns U نشان
indicium U نشان
printless U بی نشان
insigne U نشان
signal U نشان
signaled U نشان
signalled U نشان
targeted U نشان
traces U نشان
presaging U نشان
banner U نشان
indice U نشان
traceless U بی نشان
vexillum U نشان
benchmark U نشان
presaged U نشان
benchmarks U نشان
traced U نشان
trace U نشان
untitled U بی نشان
symbol U نشان
refrigerent U تب نشان
refrigeratory U تب نشان
banners U نشان
presage U نشان
emblem U نشان
impressing U نشان
hallmark U نشان
hallmarks U نشان
impresses U نشان
impressed U نشان
presages U نشان
plaque U نشان
mark U نشان
marks U نشان
emblems U نشان
icon U نشان
icons U نشان
ikons U نشان
impress U نشان
medals U نشان
medal U نشان
savorŠetc U نشان
targets U نشان
indication U نشان
targetted U نشان
tracts U نشان
tract U نشان
badges U نشان
badge U نشان
targetting U نشان
plaques U نشان
targeting U نشان
hash mark U خط نشان
cicatrice U نشان
vestige U نشان
brands U نشان
tokens U نشان
token U نشان
trackless U بی نشان
vestigial U نشان
vestiges U نشان
branding U نشان
brand U نشان
symptom U نشان
gong [British E] U نشان
cicatricial U نشان
cicatricle U نشان
symptoms U نشان
shew U نشان
insignia U نشان
unmarked U بی نشان
track U نشان
chalk U نشان
stamps U نشان
stamp U نشان
chalked U نشان
chalking U نشان
chalks U نشان
ear mark U نشان
tracks U نشان
score U نشان
slurred U نشان
awarding U نشان
tally U نشان
tallies U خط نشان
tallies U نشان
awards U نشان
tallied U خط نشان
tallied U نشان
grammalogue U نشان
attribute U نشان
bench mark U نشان
attributes U نشان
scores U نشان
attributing U نشان
scored U نشان
tally U خط نشان
tallying U نشان
shows U نشان
caret U نشان
slurs U نشان
show U نشان
tracked U نشان
award U نشان
slurring U نشان
showed U نشان
awarded U نشان
tallying U خط نشان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com