English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To put in an appearance . U نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'll show you ! just you wait ! U حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! U آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
i warrant U قول میدهم
i will go U قول میدهم
i'll warrant U اطمینان میدهم
i promise to come U قول میدهم بیایم
i teach him persian U من به او فارسی درس میدهم
between U دربین درمقام مقایسه
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
i would sooner die than lie U مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
i take you at your world U قول شما را سند قرار میدهم
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
It is very gracious of you . U لطف فرمودید ( درمقام طعنه )
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
I've been doing it for nine years. U من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
i do it at odd moments U هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
May I trouble you to pass the salt please. U ممکن است بی زحمت حرف نزنی ( درمقام طعنه )
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
blackmailing U تهدید
minacity U تهدید
blackmails U تهدید
blackmail U تهدید
blackmailed U تهدید
threats U تهدید
fulmination U تهدید
threat U تهدید
menaces U تهدید
menaced U تهدید
menace U تهدید
intimidation U تهدید
death thread U تهدید به مرگ
hoid up U راهزنی با تهدید
bullyrag U تهدید کردن
he threatened or resingn U تهدید کرد
menacing <adj.> U تهدید آمیز
intimidatory U تهدید امیز
threatening U تهدید امیز
to show one's teeth U تهدید کردن
threatener U تهدید کننده
minatory U تهدید کننده
minatory U تهدید امیز
minatorily U از روی تهدید
threat appeal U توسل به تهدید
minaciously U تهدید کنان
minacious U تهدید کننده
launch a threat U تهدید کردن
racketeering U اخاذی به تهدید
threatens U تهدید کردن
threateningly U تهدید امیز
threaten U تهدید کردن
denouncing U تهدید کردن
denounces U تهدید کردن
denounced U تهدید کردن
overhang U تهدید کردن
denounce U تهدید کردن
imminent U تهدید کننده
menaces U تهدید کردن
menaced U تهدید کردن
overhangs U تهدید کردن
coercion U تهدید واجبار
menacingly U تهدید کنان
threatened U تهدید کردن
menacingly U از روی تهدید
threat U تهدید کردن
menace U تهدید کردن
threats U تهدید کردن
threat U دشمن تهدید کردن
threats U دشمن تهدید کردن
blacks U تهدید امیز عبوسانه
blackest U تهدید امیز عبوسانه
blacker U تهدید امیز عبوسانه
black U تهدید امیز عبوسانه
blacked U تهدید امیز عبوسانه
threatened U تهدید کردن ترساندن
hectored U تهدید یا ازار کردن
intimidates U با تهدید وادار کردن
intimidate U با تهدید وادار کردن
hectoring U تهدید یا ازار کردن
imminently U بطور تهدید کننده
hectors U تهدید یا ازار کردن
impendent U تهدید کننده اویزان
threatens U تهدید کردن ترساندن
threaten U تهدید کردن ترساندن
hector U تهدید یا ازار کردن
terrorization U تهدید وارعاب ارعابگری
imminence U خطر تهدید کننده
threat force U نیروی تهدید کننده
threaten with death U تهدید به قتل کردن
robbery U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assaults U تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted U تهدید به ضرب کردن کسی
menaces U چیزی که تهدید کننده است
deterrence U منع از راه ارعاب و تهدید
assault U تهدید به ضرب کردن کسی
menace U چیزی که تهدید کننده است
extorted U بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting U بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts U بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort U بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
threat study U بررسی توسعه تهدید دشمن
menaced U چیزی که تهدید کننده است
coast is clear <idiom> U هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me. U مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Hear hear! U صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com