English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
export U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exported U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exporting U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
Other Matches
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
than U نسبت به
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
relational U نسبت
respect U نسبت
in connexion with U نسبت به
respects U نسبت
rate U نسبت
rapport U نسبت
with respect to U نسبت به
proportional U به نسبت
quotient U نسبت
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
t ratio U نسبت تی
to U تا نسبت به
quotients U نسبت
the rat of to U نسبت دو به سه
relation U نسبت
apropos of U نسبت به
as compared to U نسبت به
uncross U نسبت
rates U نسبت
towards U نسبت به
ratios U نسبت
proportion U نسبت
bearing U نسبت
kinship U نسبت
proportions U نسبت
format U نسبت
formats U نسبت
cognation U نسبت
ratio U نسبت
in regard to U نسبت به
in regard of U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in the ratio of U به نسبت
in respect of U نسبت به
in respect of U به نسبت
in relation to U نسبت به
tother U دیگری
another U دیگری
third U به دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
affine U نسبت ازدواجی
scale down U به نسبت ثابت
saving ratio U نسبت پس انداز
absorption ratio U نسبت جذب
abundance ratio U نسبت فراوانی
percentages U نسبت یا درصد
ratio of transformer U نسبت مبدل
percentage U نسبت یا درصد
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
ratio detector U اشکارساز نسبت
prorenata U نسبت موافق
scalling factor U نسبت اشل
cash ratio U نسبت نقدینگی
selection ratio U نسبت گزینش
abundance U نسبت فراوانی
transformer ratio U نسبت مبدل
recycle ratio U نسبت بازگردانی
bear on U نسبت داشتن
relativization U نسبت دادن
ascribable U نسبت دادنی
affine U نسبت سلبی
aspect ratio U نسبت صفحه
aspect ratio U نسبت تصویر
aspect ratio U نسبت دید
assion U نسبت دادن
proximity of blood U قرابت نسبت
advalorem U به نسبت قیمت
activity ratio U نسبت فعالیت
reduction ratio U نسبت کاهش
oxygen ration U نسبت اکسیژن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
roundness U نسبت گردی
recycling ratio U نسبت بازگردانی
baud rate U نسبت باود
relationships U وابستگی نسبت
attributes U نسبت دادن
transformation ratio U نسبت تبدیل
attributing U نسبت دادن
transmissivity U نسبت فرافرستی
to do by U رفتارکردن نسبت به
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
two's complement U متمم نسبت به دو
ascribing U نسبت دادن
impute U نسبت دادن
relationship U وابستگی نسبت
to put down U نسبت دادن
imputed U نسبت دادن
into U نسبت به مقارن
attribute U نسبت دادن
imputing U نسبت دادن
imputes U نسبت دادن
ascribes U نسبت دادن
voltage ratio U نسبت ولتاژ
stress ratio U نسبت تنش
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
weight ratio U نسبت وزن
strength ratio U نسبت استحکام
blood U نسبت خویشاوندی
shunt ratio U نسبت شنت
correspondingly U بهمان نسبت
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
self relative U نسبت بخود
void ratio U نسبت منفذها
viscosity ratio U نسبت گرانروی
ascribed U نسبت دادن
ascribe U نسبت دادن
there is nothing wanting U چیزی کم نسبت
velocity ratio U نسبت سرعت
favouritism U مساعدت نسبت به
toward U بطرف نسبت به
us U نسبت بما
lay to U نسبت دادن به
ten's complement U متمم نسبت به 01
visibility U نسبت دید
credit U نسبت دادن
image ratio U نسبت تصویر
impedance ratio U نسبت امپدانس
price ratio U نسبت قیمت
error ratio U نسبت خطا
cost benefit ratio U نسبت فایده
imputation U نسبت دادن
impluse ratio U نسبت ضربه
operating ratio U نسبت عملیاتی
impluse ratio U نسبت ایمپولز
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
connexions U بستگی نسبت
connection U بستگی نسبت
glide ratio U نسبت سریدن
gyromagnetic ratio U نسبت ژیرومغناطیسی
he is faithful to me U نسبت به من باوفاست
regards U باره نسبت
crediting U نسبت دادن
rates U اندازه نسبت
rate U اندازه نسبت
credits U نسبت دادن
distribution ratio U نسبت توزیع
relation U رابطه نسبت
settlement ratio U نسبت نشست
deposit ratio U نسبت سپرده
hit ratio U نسبت اصابت
one's complement U متمم نسبت به یک
regard U باره نسبت
credited U نسبت دادن
regarded U باره نسبت
current ratio U نسبت جاری
attribution U نسبت دادن
correlation ratio U نسبت همبستگی
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
ionic ratio U نسبت یونی
nines complement U متمم نسبت به 9
contact ratio U نسبت تماس
feedback ratio U نسبت فیدبک
mole ratio U نسبت مولی
porosity U نسبت روزنه ها
feedback ratio U نسبت پس خوراند
compression ratio U نسبت تراکم
liquidity ratio U نسبت نقدینگی
inverse ratio U نسبت معکوس
mobility ratio U نسبت تحرک
control ratio U نسبت فرمان
imputable U نسبت دادنی
magnetogyric ratio U نسبت ژیرومغناطیس
progenitorship U نسبت جدی
concentration ratio U نسبت تمرکز
factor proportion U نسبت عوامل
fineness ratio U نسبت فرافت
progressive ratio U نسبت تصاعدی
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
others U متفاوت دیگری
onother's money U پول دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
other U متفاوت دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
at second hand U از قول دیگری
at another time U در زمان دیگری
he showed me kindness U ابرازمحبت نسبت به من نمود
RPI [row per inch] U رجشمار نسبت به اینچ
genealogically U ازروی نسبت نامه
sacrilegious U موهن نسبت به مقدسات
geopotential U پتانسیل نسبت به زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com