English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capital output ratio U نسبت سرمایه به تولید
ratio of capital to output U نسبت سرمایه به تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
marginal capital output ratio U نسبت نهائی سرمایه بر تولید
Other Matches
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
ratio of capital to labor U نسبت سرمایه به کار
capital labor ratio U نسبت سرمایه به کار
labor capital ratio U نسبت کار به سرمایه
capital job ratio U نسبت سرمایه به شغل
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
capital saving technique U فن تولید سرمایه اندوز
value of marginal product of capital U ارزش تولید نهائی سرمایه
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
capital U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
asset U سرمایه
funded U سرمایه
fund U سرمایه
equity U سرمایه
turn over U سرمایه
equities U سرمایه
circulating capital U سرمایه در گردش
invests U سرمایه گذاشتن
circulating capital U سرمایه در جریان
joint stock U سرمایه مشترک
capitalists U سرمایه دار
invests U سرمایه گذاری
capital gains U سود سرمایه
money capital U سرمایه پولی
investing U سرمایه گذاشتن
quantity of capital U مقدار سرمایه
capital paid in U ذخیره سرمایه
mobility of capital U تحرک سرمایه
circulation capital U سرمایه در گردش
working capital U سرمایه در گردش
funded U موجودی سرمایه
intellectual capital U سرمایه فکری
real capital U سرمایه واقعی
capitalist U سرمایه گرای
capitalist U سرمایه دار
out flow of capital U خروج سرمایه
capital market U بازار سرمایه
stock U سهام سرمایه
capitalization U سرمایه سازی
capitalization U سرمایه گذاری
capital movement U حرکت سرمایه
liquid capital U سرمایه نقدی
liquid capital U سرمایه راکد
capitalists U سرمایه گرای
capital outflow U خروج سرمایه
cash capital U سرمایه نقدی
capital requirement U نیاز سرمایه
investing U سرمایه گذاری
capital structure U بنیان سرمایه
initial capital U سرمایه اولیه
investor U سرمایه گذار
investors U سرمایه گذار
physical capital U سرمایه غیرپولی
physical capital U سرمایه فیزیکی
invest U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
capital theory U نظریه سرمایه
tycoons U سرمایه گذارمهم
invest U سرمایه گذاشتن
opening capital U سرمایه اولیه
capital tax U مالیات بر سرمایه
trading capital U سرمایه در گردش
capital structure U ساخت سرمایه
operating capital U سرمایه در گردش
capital reserve U ذخیره سرمایه
national capital U سرمایه ملی
consolidated fund U سرمایه ذخیره
capital reserve U اندوخته سرمایه
finance U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاشتن
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
nominal capital U سرمایه اسمی
capital stock U موجودی سرمایه
capital stock U حجم سرمایه
capital value U ارزش سرمایه
capital turnover U گردش سرمایه
capital transfers U انتقالات سرمایه
tycoon U سرمایه گذارمهم
stocked U سهام سرمایه
disinvestment U کاهش سرمایه
investments U سرمایه گذاری
widening of capital U گسترش سرمایه
working asset U سرمایه کار
working capacity U سرمایه جاری
yield of capital U بازده سرمایه
bankroll U سرمایه بانک
transfer of capital U انتقال سرمایه
capitalism U سرمایه گرایی
capitalism U سرمایه داری
investment U سرمایه گذاری
unfunded U بدون سرمایه
capital appropiation U تخصیص سرمایه
usance U سود سرمایه
fund U موجودی سرمایه
fluid capital U سرمایه متحرک
accumulation of capital U تراکم سرمایه
accumulated capital U سرمایه متراکم
trust fund U سرمایه امانی
anti capitalist U ضد سرمایه داری
an idel capital U سرمایه بیکار
fluid capital U سرمایه سیال
floating capital U سرمایه متحرک
flight of capital U مهاجرت سرمایه
flight of capital U فرار سرمایه
fixed capital U سرمایه ثابت
equity investment U مشارکت در سرمایه
accumulation of capital U انباشت سرمایه
financial capital U سرمایه مالی
disinvestment U اتلاف سرمایه
capital liability U بدهی سرمایه
capital formation U تشکیل سرمایه
capital flow U انتقال سرمایه
capital flow U جریان سرمایه
capital flight U فرار سرمایه
capital exports U صادرات سرمایه
capital depreciation U استهلاک سرمایه
constant capital U سرمایه ثابت
capital creation U ایجاد سرمایه
cost of capital U هزینه سرمایه
capital cost U هزینه سرمایه
capital consumption U مصرف سرمایه
consumer capital U سرمایه مصرفی
capital fund U وجوه سرمایه
capital consuming U سرمایه طلب
capital levy U مالیات بر سرمایه
replacement capital U سرمایه جایگزینی
replacement capital U سرمایه جانشینی
reserve fund U سرمایه احتیاطی
capital loss U زیان سرمایه
fixed property U سرمایه ثابت
return of capital U بازده سرمایه
capital intensive U سرمایه طلب
return on capital U بازدهی سرمایه
capital inflow U ورود سرمایه
capital in cash U سرمایه نقدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com