Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contact ratio
U
نسبت تماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
contacting
U
تماس
contacted
U
تماس
contact
U
تماس
contingence
U
تماس
tangents
U
تماس
tangent
U
تماس
impinging
U
تماس
taction
U
تماس
tangency
U
تماس
contact line
U
خط تماس
impacts
U
تماس
impact
U
تماس
contacts
U
تماس
line of contact
U
خط تماس
ding
U
تماس
skim
U
تماس اندک
point of contact
U
نقطه تماس
contact lost
U
تماس قطع شد
movement to contact
U
حرکت به تماس
contact patrol
U
گشتی تماس
contact point
U
قطب تماس
corps a corps
U
تماس بدنی
contact diameter
U
قطر تماس
to bring into contact
U
تماس دادن
finish
U
تماس انتهایی
to be in contact
U
تماس داشتن
to be in rapport
U
تماس داشتن
contact angle
U
زاویه تماس
finishes
U
تماس انتهایی
zone of contact
U
ناحیه تماس
skims
U
تماس اندک
communicator
U
شخص در تماس
contact area
U
منطقه تماس
skimmed
U
تماس اندک
going on
U
نزدیکی تماس
contact area
U
سطح تماس
line to line fault
U
تماس خطوط
shock hazard
U
خطر تماس
contiguity
U
برخورد تماس
contact pressure
U
فشار تماس
area contact
U
سطح تماس
contact flange
U
فلانژ تماس
interactional points
U
نقاط تماس
contact surface
U
سطح تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
angle of contact
U
زاویه تماس
contact party
U
گروه تماس
tuch
U
تماس دادن با
point contact
U
تماس نقطهای
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
grazing point
U
نقطه تماس با مانع
contact fire
U
انفجار در اثر تماس
telebrief
U
تماس مستقیم تلفنی
phoning
U
پاسخ به تماس در تلفن
contact behavior
U
رفتار تماس جویانه
phones
U
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
U
پاسخ به تماس در تلفن
phone
U
پاسخ به تماس در تلفن
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
contact backlash
U
دنده کور تماس
tuch
U
سر زدن تماس داشتن
contact report
U
گزارش اخذ تماس
contacted
U
تماس یافتن تماسی
break off
U
قطع تماس با دشمن
synapse
U
محل تماس دوعصب
osculation
U
تماس اشتراک صفات
galvanism
U
تماس برق بابدن
contact
U
تماس یافتن تماسی
look in on
<idiom>
U
تماس حاصل کردن
flat
U
تماس دو لبه اسکیت
flattest
U
تماس دو لبه اسکیت
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
get in touch with someone
<idiom>
U
باکسی تماس گرفتن
contacting
U
تماس یافتن تماسی
to keep in touch with any one
U
باکسی تماس داشتن
osculatory
U
وابسته به بوسه یا تماس
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen
U
صفحه حساس به تماس
movement to contact
U
حرکت به اخذ تماس
contacts
U
تماس یافتن تماسی
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
osculate
U
تماس نزدیک حاصل کردن
advance to contact
U
پیشروی برای اخذ تماس
contact fire
U
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
To establish( make) contact.
U
تماس دایر ( برقرار ) کردن
contacted
U
محل اتصال تماس گرفتن
contacts
U
محل اتصال تماس گرفتن
ground
U
تماس دادن توپ با زمین
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact
U
محل اتصال تماس گرفتن
faded
U
تماس باهدف از بین رفت
contacting
U
محل اتصال تماس گرفتن
caller
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
contact with the net
U
خطای تماس با تور والیبال
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
whoosh
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
brushes
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whooshing
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
brush
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whooshed
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
lose track of
<idiom>
U
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
whooshes
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
touch
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
physical
U
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
Where can I contact Mr …. ?
U
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
touches
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke
U
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contacts
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
U
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
contacting
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
If there is a reason for complaint, please contact ...
U
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
punt
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
contacting
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
first down
U
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
full pitch
U
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss
U
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
split the uprights
U
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean
U
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
footprints
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
We finally succeed in making a radio contact.
U
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
negotiations
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiation
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
bounces
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
memiscus
U
زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
ground zero
U
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
stalder circle
U
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
googly
U
توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
interrogator responder
U
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
sclaff
U
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
holds
U
زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
answers
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
hold
U
زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
answered
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
stop shot
U
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
filler weld
U
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
disengagement
U
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
fullest
U
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full
U
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
three cushion billiards
U
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
edges
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
ratios
U
نسبت
In the ration lf one to ten .
U
به نسبت یک به ده
in relation to
U
نسبت به
in regard to
U
نسبت به
cognation
U
نسبت
in regard of
U
نسبت به
in the ratio of
U
به نسبت
as compared to
U
نسبت به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com