Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homage
U
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service
U
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
quotes
U
اعلام کردن
proclamation
U
اعلام کردن
exclaims
U
اعلام کردن
promulgates
U
اعلام کردن
broadcasts
U
اعلام کردن
quote
U
اعلام کردن
enounce
U
اعلام کردن
broadcast
U
اعلام کردن
statements
U
اعلام کردن
enouce
U
اعلام کردن
statement
U
اعلام کردن
blazon
U
اعلام کردن
promulgate
U
اعلام کردن
promulgated
U
اعلام کردن
quoted
U
اعلام کردن
promulgating
U
اعلام کردن
proclamations
U
اعلام کردن
exclaim
U
اعلام کردن
exclaimed
U
اعلام کردن
enunciating
U
اعلام کردن
acclaims
U
اعلام کردن
promulge
U
اعلام کردن
acclaiming
U
اعلام کردن
acclaimed
U
اعلام کردن
acclaim
U
اعلام کردن
enunciates
U
اعلام کردن
enunciated
U
اعلام کردن
enunciate
U
اعلام کردن
announcing
U
اعلام کردن
announces
U
اعلام کردن
damm
U
بد اعلام کردن
exclaiming
U
اعلام کردن
announced
U
اعلام کردن
announce
U
اعلام کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
acknowledges
U
اعلام معرف کردن
absolve
U
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
early-warning
U
اعلام خطر کردن
acknowledging
U
اعلام معرف کردن
acknowledges
U
اعلام نشانی کردن
impeach
U
اعلام جرم کردن
early warning
U
اعلام خطر کردن
indicting
U
اعلام جرم کردن
impeached
U
اعلام جرم کردن
acknowledge
U
اعلام معرف کردن
acknowledge
U
اعلام نشانی کردن
absolving
U
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
impeaching
U
اعلام جرم کردن
indict
U
اعلام جرم کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
absolved
U
اعلام بی تقصیری کردن
impeaches
U
اعلام جرم کردن
indicts
U
اعلام جرم کردن
indicted
U
اعلام جرم کردن
acknowledging
U
اعلام نشانی کردن
absolves
U
اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting
U
جلسهای را اعلام کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
hails
U
اعلام ورود کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
call out
U
اعلام خطر کردن
announce in advance
U
از پیش اعلام کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
warnings
U
اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
warning
U
اعلام خطر کردن هشدار
enunciate
U
اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
enunciating
U
اعلام کردن صریحا گفتن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated
U
اعلام کردن صریحا گفتن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
enunciates
U
اعلام کردن صریحا گفتن
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
heralded
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralds
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything
U
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
herald
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
notifies
U
اعلام کردن اخطار کردن
notified
U
اعلام کردن اخطار کردن
notify
U
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
U
اعلام کردن اخطار کردن
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
abusing
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abuses
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abused
U
بدرفتاری کردن نسبت به
trespass against
U
خطا کردن نسبت به
prorate
U
به نسبت تقسیم کردن
abuse
U
بدرفتاری کردن نسبت به
attributes
U
نسبت دادن حمل کردن
disclaimed
U
ترک دعوا کردن نسبت به
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
disclaim
U
ترک دعوا کردن نسبت به
discriminate against someone
U
نسبت به کسی تبعیض کردن
attribute
U
نسبت دادن حمل کردن
To show disrespect ( be respectful) to someone.
U
نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
asperse
U
هتک شرف کردن نسبت به
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
disclaims
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming
U
ترک دعوا کردن نسبت به
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
attributing
U
نسبت دادن حمل کردن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark
U
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
to trace the p of a person
U
دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
proclamations
U
اعلام
enunciation
U
اعلام
indiction
U
اعلام
promulgation
U
اعلام
intimations
U
اعلام
meld
U
اعلام
intimation
U
اعلام
enouncement
U
اعلام
acknowledgments
U
اعلام
acknowledgements
U
اعلام
acknowledgement
U
اعلام
predication
U
اعلام
notification
U
اعلام
promulgator
U
اعلام
declaration
U
اعلام
Annunciation
U
اعلام
annunciator
U
اعلام گر
declarations
U
اعلام
indigitation
U
اعلام
proclamation
U
اعلام
sound alarm
U
اعلام صدا
hanger
U
اعلام کننده
declarations
U
اعلامیه اعلام
line call
U
اعلام خط نگهدار
declaration
U
اعلامیه اعلام
declaration of interest
U
اعلام بهره
call out
U
اعلام خطر
disclosed
U
اعلام شده
promulgation
U
اعلام دارنده
statement of charge
U
اعلام اتهامات
receipt
U
اعلام وصول
declaredly
U
بطور اعلام
warnings
U
اعلام خطر
warning
U
اعلام خطر
receipts
U
اعلام وصول
promulgator
U
اعلام دارنده
hangers
U
اعلام کننده
indictment
U
اعلام جرم
foretoken
U
اعلام قبلی
blazer
U
اعلام کننده
proclaimer
U
اعلام کننده
touche
U
اعلام برخورد
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
acknowledgment
U
اعلام وصول
enunciator
U
اعلام کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com