English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current transfer ratio U نسبت انتقال جریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
current carring U انتقال یا هدایت جریان
oblique weir U در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
the rat of to U نسبت دو به سه
in respect of U نسبت به
ratios U نسبت
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
quotient U نسبت
towards U نسبت به
rates U نسبت
proportional U به نسبت
relational U نسبت
with respect to U نسبت به
quotients U نسبت
rapport U نسبت
in regard of U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in connexion with U نسبت به
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
uncross U نسبت
rate U نسبت
relation U نسبت
in regard to U نسبت به
in relation to U نسبت به
in the ratio of U به نسبت
to U تا نسبت به
than U نسبت به
in respect of U به نسبت
cognation U نسبت
apropos of U نسبت به
proportion U نسبت
respect U نسبت
format U نسبت
respects U نسبت
formats U نسبت
kinship U نسبت
bearing U نسبت
as compared to U نسبت به
t ratio U نسبت تی
ratio U نسبت
proportions U نسبت
visibility U نسبت دید
proximity of blood U قرابت نسبت
imputed U نسبت دادن
control ratio U نسبت فرمان
fineness ratio U نسبت فرافت
velocity ratio U نسبت سرعت
imputing U نسبت دادن
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
imputes U نسبت دادن
us U نسبت بما
prorenata U نسبت موافق
impute U نسبت دادن
toward U بطرف نسبت به
abundance U نسبت فراوانی
feedback ratio U نسبت فیدبک
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
regards U باره نسبت
blood U نسبت خویشاوندی
feedback ratio U نسبت پس خوراند
correspondingly U بهمان نسبت
imputable U نسبت دادنی
imputation U نسبت دادن
mobility ratio U نسبت تحرک
correlation ratio U نسبت همبستگی
shunt ratio U نسبت شنت
cost benefit ratio U نسبت فایده
factor proportion U نسبت عوامل
regarded U باره نسبت
bear on U نسبت داشتن
impedance ratio U نسبت امپدانس
current ratio U نسبت جاری
percentage U نسبت یا درصد
attribution U نسبت دادن
percentages U نسبت یا درصد
he is faithful to me U نسبت به من باوفاست
concentration ratio U نسبت تمرکز
gyromagnetic ratio U نسبت ژیرومغناطیسی
porosity U نسبت روزنه ها
liquidity ratio U نسبت نقدینگی
aspect ratio U نسبت تصویر
transformation ratio U نسبت تبدیل
stress ratio U نسبت تنش
assion U نسبت دادن
strength ratio U نسبت استحکام
to put down U نسبت دادن
magnetogyric ratio U نسبت ژیرومغناطیس
roundness U نسبت گردی
aspect ratio U نسبت دید
contact ratio U نسبت تماس
hit ratio U نسبت اصابت
progenitorship U نسبت جدی
progressive ratio U نسبت تصاعدی
image ratio U نسبت تصویر
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
lay to U نسبت دادن به
voltage ratio U نسبت ولتاژ
scalling factor U نسبت اشل
void ratio U نسبت منفذها
viscosity ratio U نسبت گرانروی
scale down U به نسبت ثابت
to do by U رفتارکردن نسبت به
aspect ratio U نسبت صفحه
into U نسبت به مقارن
glide ratio U نسبت سریدن
ascribable U نسبت دادنی
compression ratio U نسبت تراکم
weight ratio U نسبت وزن
saving ratio U نسبت پس انداز
price ratio U نسبت قیمت
baud rate U نسبت باود
connection U بستگی نسبت
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
deposit ratio U نسبت سپرده
favouritism U مساعدت نسبت به
ionic ratio U نسبت یونی
ascribed U نسبت دادن
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
distribution ratio U نسبت توزیع
ascribe U نسبت دادن
inverse ratio U نسبت معکوس
reduction ratio U نسبت کاهش
ascribes U نسبت دادن
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
ascribing U نسبت دادن
recycling ratio U نسبت بازگردانی
relationship U وابستگی نسبت
relationships U وابستگی نسبت
connexions U بستگی نسبت
advalorem U به نسبت قیمت
activity ratio U نسبت فعالیت
cash ratio U نسبت نقدینگی
oxygen ration U نسبت اکسیژن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
ten's complement U متمم نسبت به 01
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com