English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biggish U نسبتا بزرگ
largish U نسبتا بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gallinipper U حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
Other Matches
sort of U نسبتا
relatively U نسبتا"
semiarid U نسبتا کم اب
comparatively U نسبتا
rather U نسبتا
wettish U نسبتا تر
widish U نسبتا وسیع
andante U نسبتا ملایم
lightish U نسبتا سبک
stiffish U نسبتا سخت
modest U معتدل نسبتا کم
thinnish U نسبتا لاغر
strongish U نسبتا قوی
thickly U نسبتا ضخیم
darkish U نسبتا تاریک
thickish U نسبتا ضخیم
andante U نسبتا اهسته
lightish U نسبتا روشن
yellowy U نسبتا زرد
tallish U نسبتا بلند
slowish U نسبتا کند
subaquatic U نسبتا ابزی ا
hypothermal U نسبتا گرم
considerably U نسبتا"زیاد
poorish U نسبتا ضعیف
smallish U نسبتا کوچک
poorish U نسبتا فقیر
goodish U نسبتا خوب
nowhere near U نسبتا دور
prettyish U نسبتا زیبا
youngish U نسبتا جوان
oldish U نسبتا پیر
coolish U نسبتا خنک
somedeal U اندکی نسبتا
fairs U نسبتا خوب متوسط
heavy-set U چهارشانه و نسبتا چاق
enough U باندازهء کافی نسبتا
fairer U نسبتا خوب متوسط
partly U نسبتا دریک جزء
sweetish U چیز نسبتا شیرین
flattish U نسبتا خنک یابیمزه
fair U نسبتا خوب متوسط
fairest U نسبتا خوب متوسط
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
large-scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion U منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
good U معتبر موجه نسبتا" زیاد
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
gambusia U ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
orthocephalic U دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline U ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite U زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic <adj.> U انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
ectoplasm U طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim [cicim] U جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
macro U بزرگ
mighty U بزرگ
of a large size U بزرگ
mightiest U بزرگ
mightier U بزرگ
voluminous U بزرگ
bandog U سگ بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
adults U بزرگ
majuscular U بزرگ
majuscule U بزرگ
doyenne U زن بزرگ
gate U در بزرگ
considerably large U بس بزرگ
decuman U بزرگ
egregious U بزرگ
nonus U بزرگ
full bottomed U بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
canis major U سگ بزرگ
megapod U بزرگ پا
doyennes U زن بزرگ
great U بزرگ
great- U بزرگ
adult U بزرگ
massively U بزرگ
large sized a U بزرگ
bulky U بزرگ
headman U بزرگ
bigger U بزرگ
headmen U بزرگ
biggest U بزرگ
large sized U بزرگ
king size U بزرگ
massive U بزرگ
dignified U بزرگ
macrocephalic U بزرگ سر
bulkiest U بزرگ
bulkier U بزرگ
long ton U تن بزرگ
hugeous U بزرگ
greatest U بزرگ
immane U بزرگ
majestic U بزرگ
big U بزرگ
highs U بزرگ
larger U بزرگ
largest U بزرگ
enormous U بزرگ
smallest U بزرگ نه
swith U بزرگ
gross U بزرگ
stour U بزرگ
grosser U بزرگ
grosses U بزرگ
spankings U بزرگ
major U بزرگ
majored U بزرگ
majoring U بزرگ
grossed U بزرگ
vasty U بزرگ
walloping U بزرگ
wallopings U بزرگ
highest U بزرگ
high U بزرگ
spanking U بزرگ
swingeing U بزرگ
small U بزرگ نه
grossest U بزرگ
propylon U در بزرگ
grave U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
jumbo U بزرگ
jumbos U بزرگ
large U بزرگ
eminent U بزرگ
extra U بزرگ
extras U بزرگ
graves U بزرگ
gates U در بزرگ
extra- U بزرگ
gravest U بزرگ
extensive U بزرگ
grossing U بزرگ
smaller U بزرگ نه
vast U بزرگ
archduke U دوک بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
bass drum U طبل بزرگ
archfiend U دیو بزرگ
archduchess U دوشس بزرگ
archbshop U اسقف بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
tankard U ابخوری بزرگ
avous U پدر بزرگ
grand father U پدر بزرگ
archpriest U کشیش بزرگ
argosy U کشتی بزرگ
arch fiend U دیو بزرگ
store U مغازه بزرگ
storing U مغازه بزرگ
archenemy U دشمن بزرگ
bulldogs U نوعی سگ بزرگ
bulldog U نوعی سگ بزرگ
distends U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
capital letter U حرف بزرگ
swells U بزرگ شدن
charles's wain U خرس بزرگ
the wain U خرس بزرگ
swelled U بزرگ شدن
swell U بزرگ شدن
cleek U قلاب بزرگ
billow U موج بزرگ اب
billowed U موج بزرگ اب
bass fiddle U ویلن سل بزرگ
big bang U انفجار بزرگ
Elaborate U اسلحه بزرگ
big league U لیگ بزرگ
bonefire U اتش بزرگ
billows U موج بزرگ اب
bronchocele U بزرگ شدگی
caldron U کتری بزرگ
case knife U چاقوی بزرگ
billowing U موج بزرگ اب
maximizing U بزرگ کردن
tankards U ابخوری بزرگ
heave U بزرگ کردن
cataclysm U سیل بزرگ
cataclysms U سیل بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com