English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
in shore U در اب نزدیک کرانه
land swell U خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
lagune U جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
in U نزدیک ساحل
in- U نزدیک ساحل
near shore U نزدیک به ساحل
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
inside U موج نزدیک ساحل
insides U موج نزدیک ساحل
shore break U موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
coast in point U نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
point break U موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
approach line U خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
shore U کرانه ساحل
shores U کرانه ساحل
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
near- U نزدیک
towards U نزدیک
narrowly U از نزدیک
imminent U نزدیک
near U نزدیک
nears U نزدیک
neared U نزدیک
forby U از نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
nearing U نزدیک
on the eve of U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
neighbouring U نزدیک
nearer U نزدیک
next door to U نزدیک
approaching U نزدیک
close U نزدیک
closer U نزدیک
closes U نزدیک
closest U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
to gain ground upon U نزدیک
vicinal U نزدیک
nearby U نزدیک
upcoming U نزدیک
forthcoming U نزدیک
at hand U نزدیک
close-ups U از نزدیک
close aboard U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
close up U از نزدیک
by U از نزدیک
contiguous U نزدیک
proximate U نزدیک
hand to hand U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
beside U نزدیک
nigh U نزدیک
close-up U از نزدیک
close by U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
in sight U نزدیک
forbye U از نزدیک
foreby U نزدیک
near by U نزدیک
near upon U نزدیک
near by U نزدیک به
near at hand U نزدیک
adjacent U نزدیک
hard by U نزدیک
accessible U نزدیک
fast by U نزدیک
forbye U نزدیک
forby U نزدیک
nearest U نزدیک
stand by <idiom> U نزدیک بودن
keep back U نزدیک نشوید
converging U به هم نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
converged U به هم نزدیک شدن
converge U به هم نزدیک شدن
deciding U نزدیک به هدف
subadult U نزدیک سن تکلیف
neighbour U نزدیک مجاور
admaxillary U نزدیک ارواره
aftermost U نزدیک پاشنه
aggress U نزدیک شدن
subsaturated U نزدیک به اشباع
nearsighted U نزدیک بین
neighbours U نزدیک مجاور
subcentral U نزدیک مرکز
approachable U نزدیک شدنی
adductor U نزدیک کننده
acceded U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
proximal U نزدیک مبدا
to be on the way U نزدیک شدن
accosted U نزدیک شدن
foreground U نزدیک نما
accosted U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
by U نزدیک کنار
nears U نزدیک به ضربه
accost U نزدیک شدن
accedes U نزدیک شدن
accede U نزدیک شدن
short sighted U نزدیک بین
near point U نقطه نزدیک
infighting U نبرد نزدیک
abutted U نزدیک بودن
abuts U نزدیک بودن
abut U نزدیک بودن
inapproachable U نزدیک نشدنی
recent memory U حافظه نزدیک
accosting U نزدیک کشیدن
closes U نزدیک بهم
close in U نزدیک شدن
closes U نزدیک به ناو
approach U نزدیک شدن
near sightedness U نزدیک بینی
Near our office . U نزدیک اداره ما
toward(s) evening U نزدیک به عصر
closer U نزدیک بهم
paranasal U نزدیک بینی
offing U در اینده نزدیک
to keep close U نزدیک ماندن
to gain on U نزدیک شدن به
to come by U نزدیک شدن
myopia U نزدیک بینی
closest U نزدیک بهم
closest U نزدیک به ناو
myopy U نزدیک بینی
near sight U نزدیک بینی
closer U نزدیک به ناو
deeper U نزدیک به هدف
short-sighted U نزدیک بین
upcoming U دراتیه نزدیک
near-sighted U نزدیک بین
near sighted U نزدیک بین
myopic U نزدیک بین
beetle eyed U نزدیک بین
deepest U نزدیک به هدف
deep U نزدیک به هدف
approaches U نزدیک شدن
approached U نزدیک شدن
close U نزدیک بهم
low U نزدیک سبد
close U نزدیک به ناو
near by U دم دست نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
in the near future U در آینده نزدیک
adducent U نزدیک کننده
short-range U نزدیک برد
parotic U نزدیک به گوش
on the simmer U نزدیک بجوش
at U پهلوی نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
of kin U نزدیک همانند
odd comeshortly U اینده نزدیک
shortest U نزدیک تور
shorter U نزدیک تور
short U نزدیک تور
odd comeshortly U روز نزدیک
going on U نزدیک شدن
adjoining U نزدیک مجاور
close price U قیمت نزدیک
paranephric U نزدیک گرده
close range U مسافت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
parahepatic U نزدیک جگر
besides U بعلاوه نزدیک
grazes U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
come by U نزدیک شدن
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
neared U نزدیک به ضربه
cypres U تقریبی نزدیک
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
near- U نزدیک به ضربه
danger close U خطر نزدیک
nearer the end U نزدیک تر بیابان
nearer U نزدیک به ضربه
far and near U دور و نزدیک
whitish U نزدیک به سفید
nearsightedness U نزدیک بینی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com