English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
militancy U نزاع طلبی
contentiousness U نزاع طلبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quarelsomeness U نزاع طلبی فتنه جوئی
quarrelsomeness U نزاع طلبی جنگجوئی
Other Matches
reformism U اصلاح طلبی
royalism U سلطنت طلبی
secessionism U تجزیه طلبی
monopolism U انحصار طلبی
pacifism U صلح طلبی
monarchical U سلطنت طلبی
opportunism U فرصت طلبی
meliorism U بهبود طلبی
monopolization U انحصار طلبی
nomadism U اوارگی طلبی
combativeness U مبارزه طلبی
bellicosity U جنگ طلبی
poriomania U اوارگی طلبی
expandsionism U توسعه طلبی
ambitiousness U جاه طلبی
alarmism U اشوب طلبی
expansionist U توسعه طلبی
abasement U خواری طلبی
ambition U جاه طلبی
ambitions U جاه طلبی
defiance U مبارزه طلبی
indolence U راحت طلبی
isolationism U انزوا طلبی
authoritarianism U قدرت طلبی
expansionism U توسعه طلبی
anarchism U هرج و مرج طلبی
agoraphobia U مرض انزوا طلبی
revisionism U تجدید نظر طلبی
pacificism U ارامش طلبی صلحجویی
separatism U تفکیک تجزیه طلبی
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
pacifism U ارامش طلبی صلحجویی
Unbounded ambition. U جاه طلبی بی حد واندازه
He is a man of leisure. U مردراحت طلبی است
hedonism U مکتب رفاه طلبی
adventurously U باجرات مخاطره طلبی
feminism U برابری طلبی زنان
reformism U تجدید نظر طلبی
power politics U سیاست جبر زور طلبی
he fell a v to his ambition U قربانی جاه طلبی خودشد
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
anarchistic U وابسته به هرج و مرج طلبی
He is an opportunist. U آدم فرصت طلبی است
secession U تجزیه طلبی انشعاب حزبی
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
embroilment U نزاع
factions U نزاع
quarreling U نزاع
dustup U نزاع
scuffle U نزاع
quarrelled U نزاع
sparred U نزاع
falling out U نزاع
falling-out U نزاع
strife U نزاع
quarrels U نزاع
affray U نزاع
spar U نزاع
quarrelling U نزاع
brangle U نزاع
spars U نزاع
faction U نزاع
scuffled U نزاع
dispute U نزاع
hotwar U نزاع
disputed U نزاع
disputes U نزاع
disputing U نزاع
strifeless U بی نزاع
dissension U نزاع
wrangle U نزاع
wrangled U نزاع
wrangles U نزاع
fighting U نزاع
wars U نزاع
scuffles U نزاع
scuffling U نزاع
row U نزاع
rowed U نزاع
rows U نزاع
contretemps U نزاع
war U نزاع
quarreled U نزاع
quarrel U نزاع
waning U نزاع
jarring U نزاع
fuss U نزاع
fussed U نزاع
fusses U نزاع
fussing U نزاع
tussle U نزاع
tussled U نزاع
tussles U نزاع
tussling U نزاع
wanes U نزاع
waned U نزاع
battles U نزاع
battle U نزاع
battling U نزاع
wrangling U نزاع
wane U نزاع
battled U نزاع
fights U نزاع کردن
flite U نزاع کردن
dissentious U نزاع جو موردنزاع
quarrelsomely U نزاع طلبانه
disputed U مشاجره نزاع
quarreled U نزاع کردن
the root of dispute U مایه نزاع
barrator U اهل نزاع
to fall out U نزاع کردن
to pull caps U نزاع کردن
fight U نزاع کردن
discord U دعوا نزاع
wrangle U نزاع کردن
wrangled U نزاع کردن
wrangles U نزاع کردن
wrangling U نزاع کردن
squeal U دعوا نزاع
squealed U دعوا نزاع
squeals U دعوا نزاع
tussle U نزاع کردن
tussled U نزاع کردن
tussles U نزاع کردن
tussling U نزاع کردن
disputing U منازعه نزاع
disputing U نزاع کردن
jar U نزاع کردن
jarred U نزاع کردن
jars U نزاع کردن
war U محاربه نزاع
wars U محاربه نزاع
dispute U مشاجره نزاع
dispute U نزاع کردن
dispute U منازعه نزاع
disputed U نزاع کردن
disputed U منازعه نزاع
disputes U مشاجره نزاع
disputes U نزاع کردن
disputes U منازعه نزاع
disputing U مشاجره نزاع
embroiling U به نزاع انداختن
contentions U مشاجره نزاع
quarrels U نزاع کردن
contention U مشاجره نزاع
frays U نبرد نزاع
frayed U نبرد نزاع
fray U نبرد نزاع
embroiled U به نزاع انداختن
embroil U به نزاع انداختن
quarrel U نزاع کردن
quarreling U نزاع کردن
embroils U به نزاع انداختن
quarrelled U نزاع کردن
quarrelling U نزاع کردن
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
they dispute about nothing U درسرهیچ نزاع می کنند
scrap U نزاع اوراق کردن
scrapped U نزاع اوراق کردن
scrapping U نزاع اوراق کردن
tousle U مچاله کردن نزاع
scraps U نزاع اوراق کردن
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
warfare U نزاع زدو خورد
brawls U نزاع وجدال کردن
brawling U نزاع وجدال کردن
brawled U نزاع وجدال کردن
brawl U نزاع وجدال کردن
contested area U منطقه مورد نزاع
they had words U باهم نزاع کردند
To go for each other. U بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
jar U دعوا و نزاع طنین انداختن
jars U دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred U دعوا و نزاع طنین انداختن
To come to blows . U دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
militant U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
militants U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
wrangling U داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
striving U جدوجهد کردن نزاع کردن
strive U جدوجهد کردن نزاع کردن
strived U جدوجهد کردن نزاع کردن
striven U جدوجهد کردن نزاع کردن
strives U جدوجهد کردن نزاع کردن
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com