Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
picked quarrel
U
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
cross legged
U
پا روی پا انداخته
off cast
U
دور انداخته
anchored
U
لنگر انداخته
interjectory
U
در میان انداخته
cast off
U
دور انداخته
wreathy
U
دور هم انداخته
windfall
U
میوه باد انداخته
down
U
به سوراخ انداخته شده
They have got engrossed in conversation .
U
صحبت آها گه انداخته
cast off
U
بیرون انداخته شده
windfalls
U
میوه باد انداخته
pigtails
U
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
offscouring
U
کثافت واشغال بیرون انداخته
exuvial
U
مربوط به پوست انداخته شده
pigtail
U
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
disposable
U
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
exuviae
U
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
to carry a piece at safety
U
تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
plea
U
بهانه
excusing
U
بهانه
comebacks
U
بهانه
excuses
U
بهانه
essoin
U
بهانه
fictions
U
بهانه
fiction
U
بهانه
excused
U
بهانه
excuse
U
بهانه
pleas
U
بهانه
pretext
U
بهانه
put off
U
بهانه
pretexts
U
بهانه
allegations
U
بهانه
allegation
U
بهانه
cover shame
U
بهانه
pegs
U
بهانه
subterfuge
U
بهانه
alibis
U
بهانه
subterfuges
U
بهانه
alibi
U
بهانه
guize
U
بهانه
peg
U
بهانه
comeback
U
بهانه
turnstile
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
alibi
U
بهانه اوردن
pretexts
U
بهانه اوردن
finicky
U
بهانه گیر
pernickety
U
بهانه گیر
alibis
U
بهانه اوردن
pretext
U
بهانه اوردن
under the plea of
U
بعنوان به بهانه
To make excuses . To quibble.
U
بهانه کردن
under the mask of
U
به بهانه در لفافه
under the d. of
U
به بهانه درلفافه
nitpicking
U
بهانه گیری
To find fault.
U
بهانه گرفتن
factitious
U
بهانه کننده
To look for a pretext ( an excuse ).
U
پی بهانه گشتن
evasion
U
بهانه حیله
evasions
U
بهانه حیله
To trump uo an excuse.
U
بهانه براشیدن
to pretend an excuse
U
بهانه کردن
mask
U
لفافه بهانه
fetched
U
بهانه طفره
fetches
U
بهانه طفره
pretense
U
بهانه ادعا
masks
U
لفافه بهانه
persnickety
U
بهانه گیر
pretenses
U
بهانه ادعا
to gain time
U
به بهانه گذراندن
pretences
U
بهانه ادعا
to offer an excuse
U
بهانه انگیختن
feigner
U
بهانه انگیز
fetch
U
بهانه طفره
pretence
U
بهانه ادعا
under the pretence of illness
U
به بهانه نا حوشی
he is ready at excuses
U
برای بهانه انگیزی
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
excuseless
U
بهانه برمدار نبخشیدنی
dissemble
U
وانمودکردن بهانه کردن
inexcusable
U
بدون بهانه نبخشیدنی
dissembles
U
وانمودکردن بهانه کردن
feigningly
U
از روی بهانه یا تزویر
dissembling
U
وانمودکردن بهانه کردن
to a ignorance
U
نادانی بهانه کردن
purporst
U
بهانه مفهوم شدن
dissembled
U
وانمودکردن بهانه کردن
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
under the guize of
U
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
A fusspot.
U
آدم بهانه گیر (ایرادی )
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
U
ییله جو را بهانه بسیار است .
an implausible excuse
U
بهانه یا عذر غیر موجه
to pretend an excuse
U
عذر برانگیختن بهانه انگیختن
eight ball billiard
U
تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
have a bone to pick
U
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
There is no fault to find with my work.
U
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
essoin
U
بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
to have a bone to pick
U
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
arrays
U
می باشند
the like of you
U
باشند
array
U
می باشند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
inclusion
U
B درست باشند
shearling
U
چیده باشند
implication
U
B درست باشند
implications
U
B درست باشند
to be of the opinion that ...
U
به این عقیده باشند که ...
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
beer on draught
U
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
draught beer
U
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
silver inwrought with gold
U
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
cradle scythe
U
داسی که درچهارچوب کارگذاشته باشند
corporations
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
covenantee
U
کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
hippocras
U
شرابی که بان ادویه زده باشند
special troops
U
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
floating harbour
U
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
lashkar
U
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
pinole
U
ارد ذرت بو داده که با شکرامیخته باشند
asylee
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
as like as two peas
مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
velvet powdered with pearls
U
مخملی که روی انرابادانههای مرواریداراسته باشند
to pretend illness
U
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
sparse array
U
ارایهای که در ان اکثرورودی ها دارای مقدار صفرمی باشند
varicosity
U
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
perfunctoriness
U
چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
duett
U
قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
theocracy
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
funded debt
U
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
theocracies
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
octet
U
گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
lateral route
U
جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
like two peas in a pod
<idiom>
U
مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
The applicants must be above
[over]
the age of 18.
متقاضیان بایستی از هجده سال به بالا باشند
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
corporative state
U
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
mixed marriage
U
پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
scrap book
U
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
shot group
U
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
peered
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
peering
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
display tolerance
U
میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
peer
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
radialengine
U
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
wraparound
U
کمر بند یا چیزی که دور بدن شخصی بسته باشند
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
hanging committee
U
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
driven well
U
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
identity matrix
U
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
intercalated strata
U
چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
cont line
U
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
manhood suffrage
U
حق رای یا ا انتخاب که بمردهایی داده میشود که دارای سال قانونی باشند
radialized
U
دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
NOR function =
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
equivalence
U
تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
scarf weld
U
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com