English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
milden U نرم کردن ملایم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
temper U ملایم کردن
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered U ملایم کردن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers U ملایم کردن
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
bask U باگرمای ملایم گرم کردن
basked U باگرمای ملایم گرم کردن
basking U باگرمای ملایم گرم کردن
basks U باگرمای ملایم گرم کردن
soften U ملایم کردن
softened U ملایم کردن
softens U ملایم کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
gentler U اهسته ملایم کردن
gentlest U اهسته ملایم کردن
sweeten U شیرین شدن ملایم کردن
sweetened U شیرین شدن ملایم کردن
sweetening U شیرین شدن ملایم کردن
sweetens U شیرین شدن ملایم کردن
attemper U ملایم کردن
dulcify U ملایم کردن اصلاح کردن
genialize U ملایم کردن
milden U ملایم کردن
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
to tone down U ملایم کردن
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
Other Matches
easiest U ملایم
sottovoce U ملایم
breezy U ملایم
blandest U ملایم
mild flavoured U ملایم
lambent U ملایم
easy U ملایم
agreeable U ملایم
easier U ملایم
temperate U ملایم
emolliate U ملایم
selfpossessed U ملایم
blander U ملایم
bland U ملایم
softest U ملایم
soft U ملایم
pigeon livered U ملایم
benign U ملایم
benignly U ملایم
restrained U ملایم
clement U ملایم
good tempered U ملایم
self-possessed U ملایم
equable U ملایم
softer U ملایم
lentamente U ملایم
lenitive U ملایم
smoothe U ملایم
lenis U ملایم
good natured U ملایم
lamblkin U ملایم
meek U ملایم
gentle U ملایم
smoothest U ملایم
sedated U ملایم
debonnaire U ملایم
mild U ملایم
smooth <adj.> U ملایم
milder U ملایم
soft <adj.> U ملایم
gentlest U ملایم
good-natured U ملایم
mildest U ملایم
fair spoken U ملایم
gentler U ملایم
smooths U ملایم
sedates U ملایم
moderate U ملایم
dolce U ملایم
good-tempered U ملایم
sedate U ملایم
moderated U ملایم
sedating U ملایم
moderating U ملایم
smooth U ملایم
moderates U ملایم
smoothed U ملایم
mildly U بطور ملایم
kindly U دلپذیر ملایم
benedict U خوشحال ملایم
glacis U سرازیری ملایم
kindlity U بطور ملایم
fail soft U با خرابی ملایم
lambently U با تابندگی ملایم
qualifiers U ملایم سازنده
temperate climate U اقلیم ملایم
larghetto U موزیک ملایم
larghetto U اهنگ ملایم
qualifier U ملایم سازنده
cooling off U ملایم شدن
to tone down U ملایم شدن
downy U ملایم نرم
kindly climate U اب وهوای ملایم
larghetto U حرکت ملایم
ash tire U اتش ملایم
lento U بطور ملایم
hand gallop U تاخت ملایم
gar U سوگند ملایم
lambencyr U با روشنائی ملایم
andante U نسبتا ملایم
od U سوگند ملایم
peanoforte U اهنگ ملایم
light breeze U نسیم ملایم
suave U ملایم مودب
lenient U ملایم باگذشت
glacis U شیب ملایم
genial heat U گرمای ملایم
shelving U شیب ملایم
approximation U محاسبه ملایم
odd U :سوگند ملایم
fail softly U با خرابی ملایم
odder U :سوگند ملایم
oddest U :سوگند ملایم
approximations U محاسبه ملایم
gentle slope U شیب ملایم
tootles U نی یا فلوت ملایم زدن
braising U با اتش ملایم پختن
ruggedly U بطور ناهموار یا ملایم
lentissimo U خیلی ملایم واهسته
tootling U نی یا فلوت ملایم زدن
benignant U خوش خیم ملایم
tootled U نی یا فلوت ملایم زدن
braise U با اتش ملایم پختن
braised U با اتش ملایم پختن
braises U با اتش ملایم پختن
lambent U دارای روشنایی ملایم
reproofs U ملامت توبیخ ملایم
tootle U نی یا فلوت ملایم زدن
reproof U ملامت توبیخ ملایم
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
cholerine U اسهال وبایی وبای ملایم
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animation U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
smoothed U صاف شدن ملایم شدن
smooth U صاف شدن ملایم شدن
smooths U صاف شدن ملایم شدن
smoothest U صاف شدن ملایم شدن
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com