Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
enhances
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
U
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach
U
توسعه یافتن توسعه
favorite
U
مطلوب
optimum
U
حد مطلوب
optimal
U
حد مطلوب
optimum
U
مطلوب
indign
U
نا مطلوب
favourite or vor
U
مطلوب
favourites
U
مطلوب
coveted
U
مطلوب
desired
U
مطلوب
favorites
U
مطلوب
favourite
U
مطلوب
favorable
U
مطلوب
favourable
U
موافق مطلوب
ideal
U
کمال مطلوب
optimal solution
U
راه حل مطلوب
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
optimum output
U
تولید مطلوب
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
optimum speed
U
سرعت مطلوب
merit goods
U
کالاهای مطلوب
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
desired leading
U
مسیر مطلوب
optimum point
U
نقطه مطلوب
ideals
U
کمال مطلوب
at a premium
U
بسیار مطلوب
desirable
U
خواستنی مطلوب
lief
U
مطلوب مایل
optimum
U
حالت مطلوب
optimum
U
مقدار مطلوب
nicest
U
دلپذیر مطلوب
nicer
U
دلپذیر مطلوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
safe velocity
U
سرعت مطلوب
target profit
U
سود مطلوب
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
towardly
U
امید بخش مطلوب
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
inflationary gap
U
سطح اشتغال مطلوب
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
ideal irrigation interval
U
فاصله مطلوب ابیاری
favourably
U
بطور مساعد یا مطلوب
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
desired ground zone
U
نقطه ترکش اتمی مطلوب
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desired rate of capital accumulation
U
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
your action produced the desired effect
U
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
idealistic
U
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
enlarge
U
توسعه
enlarged
U
توسعه
enlarges
U
توسعه
enlarging
U
توسعه
stop go policy
U
توسعه
enlargement
U
توسعه
enlargements
U
توسعه
promotion
U
توسعه
promotions
U
توسعه
expansion
U
توسعه
delelopment
U
توسعه
upgrowth
U
توسعه
outspread
U
توسعه
extensions
U
توسعه
developments
U
توسعه
amplification
U
توسعه
spread
U
توسعه
extension
U
توسعه
increments
U
توسعه
increment
U
توسعه
development
U
توسعه
spreads
U
توسعه
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
underdevelopment
U
توسعه نیافتگی
self development
U
توسعه نفس
amplification
U
توسعه تقویت
urban renewal
U
توسعه شهری
rural development
U
توسعه روستائی
monetary expansion
U
توسعه پولی
cultural development
U
توسعه فرهنگی
social development
U
توسعه اجتماعی
expanded , capacity
U
توسعه فرفیت
under development
U
دردست توسعه
anti development policy
U
سیاست ضد توسعه
technical development
U
توسعه فنی
to open out
U
توسعه دادن
uneven development
U
توسعه نامتوازن
combat development
U
توسعه رزمی
research and development
U
تحقیق و توسعه
extends
U
توسعه دادن
exepandable
U
قابل توسعه
expandability
U
قابلیت توسعه
expandsionism
U
توسعه طلبی
open out
U
توسعه دادن
export promotion
U
توسعه صادرات
internal development
U
توسعه داخلی
develop
U
توسعه دادن
increscent
U
زیادی توسعه
extensibility
U
توسعه پذیری
historical development
U
توسعه تاریخی
extensible
U
توسعه پذیر
develops
U
توسعه دادن
extending
U
توسعه دادن
expanses
U
بسط و توسعه
regional development
U
توسعه ناحیهای
regional development
U
توسعه منطقهای
developement
U
توسعه دادن
extend
U
توسعه دادن
development bank
U
بانک توسعه
progation
U
توسعه تکثیر
pole of development
U
قطب توسعه
development plan
U
برنامه توسعه
development policy
U
سیاست توسعه
phasess of development
U
مراحل توسعه
pattern of development
U
الگوی توسعه
development time
U
زمان توسعه
development tools
U
ابزار توسعه
path of expansion
U
مسیر توسعه
economic development
U
توسعه اقتصادی
expanse
U
بسط و توسعه
booming
U
توسعه عظیم
extendable
U
توسعه پذیر
expansion
U
گسترش توسعه
booms
U
توسعه عظیم
to unfold
U
توسعه دادن
promote
U
توسعه دادن
enriching
U
توسعه دادن
enriches
U
توسعه دادن
enrich
U
توسعه دادن
enlarged
U
توسعه دادن
promoted
U
توسعه دادن
enlarge
U
توسعه دادن
boomed
U
توسعه یافتن
enlarges
U
توسعه دادن
booming
U
توسعه یافتن
boomed
U
توسعه عظیم
enlarging
U
توسعه دادن
promotes
U
توسعه دادن
promoting
U
توسعه دادن
boom
U
توسعه یافتن
underdeveloped
U
توسعه نیافته
increased
U
توسعه دادن
increase
U
توسعه دادن
expansionist
U
توسعه طلبی
spread
U
توسعه دادن
expansionism
U
توسعه طلبی
expansive
U
متمایل به توسعه
boom
U
توسعه عظیم
booms
U
توسعه یافتن
increases
U
توسعه دادن
spreads
U
توسعه دادن
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
develops
U
توسعه دادن اشکارکردن
increment
U
افزایش در حقوق توسعه
step backwards
U
برگشت
[به حالت کم توسعه]
developed contries
U
ممالک توسعه یافته
inextension
U
عدم امتداد یا توسعه
microcomputer development system
U
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
develop
U
توسعه دادن اشکارکردن
regress
U
برگشت
[به حالت کم توسعه]
to spread
[across]
[over]
U
توسعه یافتن
[سرتاسر]
regression
U
برگشت
[به حالت کم توسعه]
software development
U
توسعه نرم افزاری
increments
U
افزایش در حقوق توسعه
top down development
U
توسعه از بالا به پایین
well development
U
توسعه و شستشوی چاه
underdeveloped area
U
منطقه توسعه نیافته
underdeveloped countries
U
کشورهای توسعه نیافته
underdeveloped nations
U
ملل توسعه نیافته
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...