Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dental floss
U
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
down
U
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
false work
U
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
froe
U
ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
periodically
U
در فواصل معین
spacing
U
مراعات فواصل
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
plant out
U
در فواصل معین کاشتن
moniliform
U
دارای فواصل دانه وار
grid interval
U
فواصل شبکه بندی نقشهای
chronograph
U
الت سنجش فواصل زمانی
measuring magnifier
U
مسافت یاب مخصوص فواصل کم
trabecula
U
دارای فواصل دربین یاخته ها
spacing
U
در فواصل مساوی تقسیم بندی
isochronous
U
واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
distemper
U
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
dole
U
سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
feeler
U
وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal
U
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
feelers
U
وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
planimetric
U
نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
endomixis
U
تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
minute gun
U
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
nebula
U
تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
steeve
U
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
increment
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
asynchronous transmission
U
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
i had no idea he was going
U
که او میرود
he is going
U
میرود
the train runs without a stop
U
میرود
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
if he goes
U
اگر او میرود
presumedly
U
احتمال میرود
the probability is
U
احتمال میرود
it wont wash
U
اگرانرابشویندرنگش میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
neck or nothing
U
یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeder
U
کسی که خونش میرود
bleeders
U
کسی که خونش میرود
in all probability
U
احتمال کلی میرود
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
churchgoer
U
کسی که مرتب به کلیسا میرود
grifter
U
فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
where does this road lead to
U
این راه بکجا میرود
cat burglar
<idiom>
U
دزدی که از دیوار بالا میرود
it promisews to be easy
U
امید میرود اسان باشد
indiaman
U
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
churchgoers
U
کسی که مرتب به کلیسا میرود
moviegoers
U
کسی که اغلب به سینما میرود
apostrophe
U
که درموارد زیر بکار میرود
the scale preponderates
U
کفه ترازو پایین میرود
apostrophes
U
که درموارد زیر بکار میرود
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
he made a show of goung
U
چنان وانمودکردکه گویی میرود
moviegoer
U
کسی که اغلب به سینما میرود
Does this train go to ... ?
آیا این قطار به ... میرود؟
Where does this road lead to?
U
این جاده به کجا میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
saltigrade
U
کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
such goods will sell very high
U
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth
U
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
When is the bus to Pimlico?
U
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
companion ladder
U
نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway
U
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
day-trippers
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
pneumatometer
U
الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
studs
U
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
playgoer
U
ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
lapboard
U
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
She will only date you if you ...
U
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
lampron
U
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
lakh
U
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
chaperon
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
breaking point
U
سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
gatecrashers
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
parotid duct
U
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
shirt-tails
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
he walks as if he were drunk
U
چنان راه میرود که گویی مست است
shirt-tail
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
gatecrasher
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
sneaker
U
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
toddies
U
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
sneakers
U
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
crosse
U
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
toddy
U
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
bay leaf
U
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
dacoit
U
راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
propety man
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
nuggar
U
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
aniseed
U
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
baseboard
U
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
jacana
U
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
mudflat
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflats
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
kelvin tube
U
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
the smoking gun
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
mashy
U
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com