English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
salvage U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
salvor U نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
lifebuoy U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
eying U دیده
eye water U اب دیده
eye U دیده
eyeing U دیده
eyes U دیده
rescues U نجات
rescuing U نجات
life vest U کت نجات
safety U نجات
salvation U نجات
rescue U نجات
life jacket U کت نجات
rescued U نجات
escape line U خط نجات
liberation U نجات
livery U نجات
liveries U نجات
unsight U دیده نشده
eyeless U بی بصیرت بی دیده
imperceptible U دیده نشدنی
feeler U دیده بان
visible U دیده شدنی
sightless U دیده نشده
scout U دیده وری
observers U دیده بان
enntinel U دیده بان
damaged U خسارت دیده
scouted U دیده وری
pitched U تهیه دیده
in sight U دیده شدنی
hardened steel U فولاد اب دیده
vedette U دیده ورسوار
scouts U دیده وری
observer U دیده بان
feelers U دیده بان
indiscernible U دیده نشدنی
invisible U دیده نشدنی
lookouts U دیده بان
lookout U دیده بان
feeders U دیده بان
scouting U دیده وری
monitoring U دیده بانی
feeder U دیده بان
light struck U نور دیده
scout car U خودرو دیده ور
lost U زیان دیده
light of one's eyes U نور دیده
worldly-wise U جهان دیده
worldly wise U جهان دیده
lifebelts U کمربند نجات
deliver U نجات دادن
delivers U نجات دادن
lifebelt U کمربند نجات
salvation U سبب نجات
survivors U نجات یافتگان
survive U نجات دادن
life float U قایق نجات
survives U نجات دادن
safety boat U قایق نجات
survived U نجات دادن
recover U نجات دادن
recovering U نجات دادن
recovers U نجات دادن
crash boat U قایق نجات
surviving U نجات دادن
lifeguard U نجات غریق
lifeguards U نجات غریق
parachute U چتر نجات
parachuted U چتر نجات
parachuting U چتر نجات
resuscitation U نجات غریق
saviour U نجات دهنده
saviours U نجات دهنده
life boad U قایق نجات
breeches buoy U بویه نجات
safety belt U کمربند نجات
safety belts U کمربند نجات
parachutes U چتر نجات
lifeboat U قایق نجات
stole U جلیقه نجات
fire escapes U نردبان نجات
fire escape U نردبان نجات
salvageable U قابل نجات
life line U طناب نجات
life line U بند نجات
lifeboats U قایق نجات
life boat U کرجی نجات
life belt U کمربند نجات
life jacket U جلیقه نجات
life buoy U حلقه نجات
life buoy U بویه نجات
life net U تور نجات
life raft U قایق نجات
plane guard U ناو نجات
redeliver U از نو نجات دادن
refugee relief U نجات پناهندگان
rescue basket U زنبیل نجات
rescue operation U عملیات نجات
survival suit U لباس نجات
survival pack U بسته نجات
salvable U نجات یافتنی
savior U نجات دهنده
plane guard U ناوگارد نجات
parachut U چتر نجات
life vest جلیقه نجات
lifeguard submarine U زیردریایی نجات
liferaft U شناوه نجات
lifesaving U نجات غریق
saves U نجات دروازه
saved U نجات دروازه
save U نجات دروازه
deep submergence U زیردریایی نجات
brain injured U اسیب دیده مغزی
damaged shipments U محموله خسارت دیده
scout U دیده وری کردن
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
sunbaked U حرارت افتاب دیده
scouted U دیده وری کردن
monitor U دیده بانی کردن
observational U وابسته به دیده بانی
monitors U دیده بانی کردن
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
invisibly U چنانکه دیده نشود
forward post U پستهای دیده ور جلو
sentinel U دیده بان کشیک
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
monitored U دیده بانی کردن
you have been seen U دیده شده اید
weatherbeaten U باد و باران دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
injured party U طرف صدمه دیده
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
shock concrete U بتن ضرب دیده
garret U برج دیده بانی
espying U دیده بانی کردن
espy U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
espied U دیده بانی کردن
stager U گرگ باران دیده
injured party U طرف خسارت دیده
injured parties U طرف صدمه دیده
injured muscle U عضله اسیب دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
it is of frequent U بسیار دیده میشود
scouts U دیده وری کردن
garrets U برج دیده بانی
sentinels U دیده بان کشیک
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com