English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
fray U نبرد نزاع
frayed U نبرد نزاع
frays U نبرد نزاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
action U نبرد
fights U نبرد
battle U نبرد
passage of arms U نبرد
battled U نبرد
battles U نبرد
fight U نبرد
campaigns U نبرد
struggling U نبرد
struggles U نبرد
struggled U نبرد
struggle U نبرد
combats U نبرد
set to U نبرد
set-to U نبرد
set-tos U نبرد
campaign U نبرد
actions U نبرد
battling U نبرد
combated U نبرد
combat U نبرد
campaigned U نبرد
combating U نبرد
campaigning U نبرد
battle group U گروه نبرد
area of war U منطقه نبرد
battle position U موضع نبرد
battle ship U نبرد ناو
battled U نبرد کردن
battle U نبرد کردن
militated U نبرد کردن
battleships U نبرد ناو
militate U نبرد کردن
battles U نبرد کردن
battling U نبرد کردن
battleship U نبرد ناو
campaign U صحنه نبرد
militating U نبرد کردن
militates U نبرد کردن
in a U مشغول نبرد
preventive war U نبرد دفاعی
naval campaign U نبرد دریایی
campaigning U صحنه نبرد
list U میدان نبرد
conflicts U کشمکش نبرد
passage at arms U نبرد مواقعه
position warfare U نبرد موضعی
battlefield U میدان نبرد
battlefields U میدان نبرد
war cry U عربده نبرد
warm corner U نبرد سخت
land combat U نبرد در ساحل
conflict U کشمکش نبرد
conflicted U کشمکش نبرد
infighting U نبرد نزدیک
infighting U نبرد در فاصله کم
campaigns U صحنه نبرد
land combat U نبرد زمینی
campaigned U صحنه نبرد
She achieved nothing . U کاری از پیش نبرد
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
dog fight U نبرد جنگندههای هوایی
forward echelon U رده جلوی نبرد
battle map U نقشه منطقه نبرد
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
out of action U از نبرد خارج شده
protracted war U استراتژی نبرد طولانی
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
campaign U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigns U رزم نبرد کردن جنگیدن
battlefield evacuation U اخراجات پزشکی از میدان نبرد
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
spar U نزاع
contretemps U نزاع
embroilment U نزاع
spars U نزاع
quarrels U نزاع
quarrelling U نزاع
scuffle U نزاع
quarreling U نزاع
quarreled U نزاع
quarrel U نزاع
dustup U نزاع
falling out U نزاع
strifeless U بی نزاع
falling-out U نزاع
hotwar U نزاع
strife U نزاع
factions U نزاع
faction U نزاع
affray U نزاع
sparred U نزاع
brangle U نزاع
tussling U نزاع
tussle U نزاع
wanes U نزاع
wars U نزاع
waning U نزاع
fighting U نزاع
wrangled U نزاع
dispute U نزاع
fusses U نزاع
wrangle U نزاع
quarrelled U نزاع
disputed U نزاع
jarring U نزاع
dissension U نزاع
disputes U نزاع
fussing U نزاع
disputing U نزاع
fussed U نزاع
waned U نزاع
wane U نزاع
scuffled U نزاع
tussles U نزاع
scuffles U نزاع
scuffling U نزاع
row U نزاع
rowed U نزاع
rows U نزاع
wrangles U نزاع
wrangling U نزاع
tussled U نزاع
battle U نزاع
battled U نزاع
battles U نزاع
battling U نزاع
war U نزاع
fuss U نزاع
opposing U مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
disputes U نزاع کردن
the root of dispute U مایه نزاع
to fall out U نزاع کردن
wrangles U نزاع کردن
to pull caps U نزاع کردن
discord U دعوا نزاع
wars U محاربه نزاع
wrangling U نزاع کردن
barrator U اهل نزاع
war U محاربه نزاع
jars U نزاع کردن
jarred U نزاع کردن
jar U نزاع کردن
quarrelsomely U نزاع طلبانه
dispute U مشاجره نزاع
wrangled U نزاع کردن
disputes U منازعه نزاع
disputing U مشاجره نزاع
disputing U نزاع کردن
dispute U نزاع کردن
disputing U منازعه نزاع
disputes U مشاجره نزاع
wrangle U نزاع کردن
disputed U نزاع کردن
dissentious U نزاع جو موردنزاع
disputed U مشاجره نزاع
contentiousness U نزاع طلبی
dispute U منازعه نزاع
flite U نزاع کردن
quarrels U نزاع کردن
quarreled U نزاع کردن
contentions U مشاجره نزاع
contention U مشاجره نزاع
squeals U دعوا نزاع
tussle U نزاع کردن
embroils U به نزاع انداختن
embroiling U به نزاع انداختن
tussled U نزاع کردن
embroiled U به نزاع انداختن
embroil U به نزاع انداختن
quarreling U نزاع کردن
tussles U نزاع کردن
quarrel U نزاع کردن
militancy U نزاع طلبی
quarrelled U نزاع کردن
fight U نزاع کردن
quarrelling U نزاع کردن
disputed U منازعه نزاع
fights U نزاع کردن
squeal U دعوا نزاع
tussling U نزاع کردن
squealed U دعوا نزاع
single combat U اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
tousle U مچاله کردن نزاع
quarrelsomeness U نزاع طلبی جنگجوئی
they had words U باهم نزاع کردند
they dispute about nothing U درسرهیچ نزاع می کنند
brawled U نزاع وجدال کردن
brawls U نزاع وجدال کردن
brawling U نزاع وجدال کردن
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
scrapping U نزاع اوراق کردن
brawl U نزاع وجدال کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com