Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
make off
U
ناگهان ترک کردن
snub cable
U
ناگهان ترمز کردن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
incident
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilt
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
jilts
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incidents
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
lash vi
U
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
precipitates
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to abscond
[from]
<idiom>
U
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
to pounce upon a bird
U
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
precipitated
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
hereunto
U
باین
hereat
U
باین
hereto
U
باین
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
hereaway
U
باین طرف
so large
U
باین بزرگی
to this effect
U
باین معنی
hereof
U
متعلق باین
so soon
U
باین زودی
In this order. In this way.
U
باین ترتیب
hereat
U
باین دلیل
to pounce on somebody
U
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
so
U
خیلی باین زیادی
many happy returns of the day
U
صد سال باین سالهابرسید
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
I have finally come to the conclusion that…
U
با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
so much for that
U
تا اینجاراجع باین موضوع بس است
infallibilism
U
اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
bar mitzvahs
U
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
bar mitzvah
U
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
guillemot
U
نشان نقل قول باین شکل " " گیومه
animalism
U
نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
(on the) spur of the moment
<idiom>
U
ناگهان
before you know it
U
ناگهان
suddenness
U
ناگهان
unaware
U
ناگهان
unawares
U
ناگهان
abruptly
U
ناگهان
sudden
U
ناگهان
all of a sudden
U
ناگهان
accidentally
U
ناگهان
unexpectedly
U
ناگهان
all at once
U
ناگهان
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
light out
U
ناگهان رفتن
to keel over
U
ناگهان افتادن
to die in ones shoes
U
ناگهان مردن
aback
U
غافلگیر ناگهان
scooted
U
ناگهان سرخوردن
bolting
U
مستقیما ناگهان
supervene
U
ناگهان رخ دادن
scoot
U
ناگهان سرخوردن
scooting
U
ناگهان سرخوردن
scoots
U
ناگهان سرخوردن
Suddenly , I felt hot.
U
ناگهان گرمم شد
pop off
U
ناگهان ناپدیدشدن
slapdash
U
بی پروا ناگهان
abrupt
U
سراشیبی ناگهان
suddenly
U
ناگهان ناگاه
turn on one's heel
<idiom>
U
ناگهان پیچیدن
plucking
U
ناگهان کشیدن
bolt
U
مستقیما ناگهان
to make a pounce
U
ناگهان جستن
sudden-death
U
ناگهان باخت
to walk off
U
ناگهان رفتن
plucked
U
ناگهان کشیدن
pluck
U
ناگهان کشیدن
plucks
U
ناگهان کشیدن
bolts
U
مستقیما ناگهان
before you can say knife
U
برقی ناگهان
sudden death
U
ناگهان باخت
bolted
U
مستقیما ناگهان
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
plunges
U
ناگهان داخل شدن
tumble
U
لغزیدن ناگهان افتادن
pass out
U
ناگهان بیهوش شدن
fly open
U
ناگهان باز شدن
tumbled
U
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles
U
لغزیدن ناگهان افتادن
plungers
U
موجی که ناگهان می شکند
irrupt
U
ناگهان ایجاد شدن
Suddenly he showed up (emerged).
U
ناگهان سروکله اش پیداشد
plunger
U
موجی که ناگهان می شکند
light up
<idiom>
U
ناگهان شادوخوشحال شدن
to chop back
U
ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up
U
ناگهان رخ دادن- اب خوردن
crash dive
U
ناگهان بزیر اب رفتن
plunge
U
ناگهان داخل شدن
plunged
U
ناگهان داخل شدن
cant
U
ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
twitching
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
to burst upon the view
U
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
with a powder
U
ازروی بی پروایی تند ناگهان
twitch grass
U
تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
twitched
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich
<idiom>
U
ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitch
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless).
U
ناگهان زبانم بند آمد
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
to jink right
[left]
U
ناگهان مسیر را به راست
[چپ]
تغییر دادن
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
To jump down somebodys throat.
U
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
have way on
U
حرکت کردن
to weigh anchor
U
حرکت کردن
get under way
U
حرکت کردن
to bear oneself
U
حرکت کردن
sailings
U
حرکت کردن
sail
U
حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن
inch
U
حرکت کردن
skews
U
کج حرکت کردن
skew
U
کج حرکت کردن
departure
U
حرکت کردن
departures
U
حرکت کردن
skewing
U
کج حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن
waggled
U
حرکت کردن
waggle
U
حرکت کردن
whir
U
حرکت کردن
waggles
U
حرکت کردن
waggling
U
حرکت کردن
move
U
حرکت کردن
sailed
U
حرکت کردن
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
boggle
U
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
landfall n
U
دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
to make an early start
U
زود حرکت کردن
ranges
U
سیر و حرکت کردن
make leeway
U
حرکت پهلویی کردن
ranged
U
سیر و حرکت کردن
to move on
U
واداربه حرکت کردن
dart
U
بسرعت حرکت کردن
to bolt
U
ناگهانی حرکت کردن
sneaks
U
دزدکی حرکت ه کردن
sneaked
U
دزدکی حرکت ه کردن
sneak
U
دزدکی حرکت ه کردن
range
U
سیر و حرکت کردن
submarines
U
زیردریا حرکت کردن
submarine
U
زیردریا حرکت کردن
darting
U
بسرعت حرکت کردن
darted
U
بسرعت حرکت کردن
streaks
U
بسرعت حرکت کردن
larrup
U
سنگین حرکت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com