Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effective output impedance
U
ناگذرایی موثر خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effective input impedance
U
ناگذرایی موثر ورودی
output impedance
U
ناگذرایی خروجی
effective output
U
خروجی موثر
effective output admittance
U
گذرایی موثر خروجی
queues
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
z
U
ناگذرایی
impedance
U
ناگذرایی
characteristic impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
impedance factor
U
ضریب ناگذرایی
cyclic impedance
U
ناگذرایی حلقهای
asynchronous impedance
U
ناگذرایی ناهمزمان
antenna impedance
U
ناگذرایی انتن
surge impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
impedance triangle
U
مثلث ناگذرایی
complex impedance
U
ناگذرایی مختلط
electrode impedance
U
ناگذرایی الکترد
image impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
impedance coupling
U
جفتگری با ناگذرایی
impedance coil
U
پیچک ناگذرایی
equivalence
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
inequivalence
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ
U
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality
U
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor
U
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
efficient
U
موثر
weightiest
U
موثر
weightier
U
موثر
weighty
U
موثر
drastic
U
موثر
punchier
U
موثر
drastically
U
موثر
affecting
U
موثر
feckful
U
موثر
forceful
U
موثر
operational
U
موثر
moving
U
موثر
pithy
U
موثر
efficacious
U
موثر
lived
U
موثر
effectual
U
موثر
fruity
U
موثر
fruitiest
U
موثر
live
U
موثر
fruitier
U
موثر
perficient
U
موثر
impressive
U
موثر
operant
U
موثر
pivotal
U
موثر
active
U
موثر
climacteric
<adj.>
U
موثر
affective
U
موثر
punchy
U
موثر
effective
U
موثر
punchiest
U
موثر
forcible
U
موثر
telling
U
موثر
touching
U
موثر
impressively
U
بطور موثر
active element
U
مولفه موثر
active material
U
ماده موثر
active plate
U
صفحه موثر
active power
U
توان موثر
actual water income
U
اب ورودی موثر
actual output
U
دبی موثر
effective field
U
میدان موثر
effective stress
U
تنش موثر
effective width
U
عرض موثر
effective treatment
U
تسویه موثر
impressed voltage
U
ولتاژ موثر
sensationally
U
احساساتی موثر
sensational
U
احساساتی موثر
effective time
U
مدت موثر
effective time
U
زمان موثر
active component
U
مولفه موثر
effective throat
U
گلوگاه موثر
effective temperature
U
دمای موثر
active current
U
شدت موثر
affectingly
U
بطور موثر
effective pitch
U
گام موثر
effective porosity
U
تخلخل موثر
effective collision
U
برخورد موثر
effective power
U
قدرت موثر
effective power
U
توان موثر
effective pressure
U
فشار موثر
effective radius
U
شعاع موثر
effective rainfall
U
بارندگی موثر
effective current
U
جریان موثر
effective value
U
جریان موثر
sledgehammers
U
ضربت موثر
sledgehammer
U
ضربت موثر
effective diameter
U
قطر موثر
effective output
U
دبی موثر
effective output
U
بازداده موثر
effective demand
U
تقاضای موثر
effective damage
U
ضایعات موثر
effective damage
U
خسارت موثر
effective charge
U
بار موثر
effective range
U
برد موثر
ineffective
U
غیر موثر
effective address
U
نشانی موثر
forcefully
U
بطور موثر
movingly
U
بطور موثر
prospective
U
موثر دراینده
clear span
U
دهانه موثر
driving
U
موثر رانندگی
an active remedy
U
چاره موثر
effective stimulus
U
محرک موثر
effective capacity
U
فرفیت موثر
effective area
U
سطح موثر
effective address
آدرس موثر
effective shear
U
برش موثر
effective size
U
اندازه موثر
pathetic
U
موثر احساساتی
effective span
U
دهانه موثر
effective force
U
نیروی موثر
work out
<idiom>
U
موثر بودن
weed
U
آدم نا موثر
potently
U
بطورکلی یا موثر
wet
U
آدم نا موثر
cissy
U
آدم نا موثر
jessie
U
آدم نا موثر
penetratingly
U
بطور موثر
jessy
U
آدم نا موثر
weenie
[Am E]
U
آدم نا موثر
pussy
[Am E]
U
آدم نا موثر
net head
U
ارتفاع موثر
pantywaist
[Am En]
U
آدم نا موثر
milquetoast
U
آدم نا موثر
mollycoddle
U
آدم نا موثر
weakling
U
آدم نا موثر
adequate
U
موثر بودن
wattful current
U
جریان موثر
useful voltage
U
ولتاژ موثر
effective
U
عامل موثر
wimp
U
آدم نا موثر
namby-pamby
U
آدم نا موثر
softie/softy
U
آدم نا موثر
wuss(y)
U
آدم نا موثر
stunt advertising
U
تبلیغ موثر
sissy
U
آدم نا موثر
real power
U
توان موثر
noneffective
U
غیر موثر
inoperative
U
غیر موثر
whiner
U
آدم نا موثر
moanbag
U
آدم نا موثر
working angle
U
زاویه موثر
press
U
عامل موثر
sovereign
U
عالی و موثر
sovereigns
U
عالی و موثر
impressiveness
U
موثر بودن
pathetically
U
بطور موثر
presses
U
عامل موثر
strikingly
U
موثر گیرنده
striking
U
موثر گیرنده
live data
U
داده موثر
input/output
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
worked
U
موثر واقع شدن
ineffectually
U
بطور غیر موثر
effective grain diameter
U
قطر موثر دانه
effective habit strength
U
حد موثر نیرومندی عادت
effective input
U
فرفیت موثر ورودی
effective input admittance
U
گذرایی موثر ورودی
effective interest rate
U
نرخ بهره موثر
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
work
U
موثر واقع شدن
effective magnetic field
U
میدان مغناطیسی موثر
conductance
U
مقدارهدایت موثر کندوکتانس
resistance to alternating current
U
مقدار مقاومت موثر
effective resistance
U
مقدار مقاومت موثر
effective atomic number
U
عدد اتمی موثر
effective beaten zone
U
منطقه ضربت موثر
cross section
U
سطح مقطع موثر
alternating current resistance
U
مقدار مقاومت موثر
efective
U
موثر قابل اجرا
active earth pressure
U
رانش موثر خاک
effective band width
U
پهنای موثر نوار
effective magnetic moment
U
گشتاور مغناطیسی موثر
effective nuclear charge
U
بار موثر هسته
effective pattern
U
منطقه اثر موثر
effective reaction potential
U
حد موثر نیرومندی واکنش
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
gonadotrophic
U
موثر درغده جنسی
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
fire for effect
U
مرحله تیر موثر
operative
U
قابل استفاده موثر
effectively
U
بطور موثر یا کارگر
rate of yield
U
نرخ بهره موثر
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
efficaciously
U
بطور نافع و موثر
effectually
U
بطور نافع و موثر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com