English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doughnut U نان شیرینی گرد ومانند حلقه
doughnuts U نان شیرینی گرد ومانند حلقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pastry U کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
pastries U کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
flummery U فرنی وحریره ومانند ان
cubbing U شکارتوله خرس ومانند ان
helve U دسته تیشه ومانند ان
hacienda U بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
pepo U کدو و خیار ومانند انها
to catch a likeness U چیزیرادیدن ومانند انرادرست کردن
metage U اندازه گیری بارزغال سنگ ومانند ان
frostwork U نقش شبنم یخ زده بر روی پنجره ومانند ان
footlights U ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
mopped U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mop U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
ferrules U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
crispest U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops U حلقه درون حلقه دیگر
crisps U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped U حلقه درون حلقه دیگر
loop U حلقه درون حلقه دیگر
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purled U حلقه حلقه شدن
purling U حلقه حلقه شدن
purls U حلقه حلقه شدن
wreathy U حلقه حلقه شده
quoit U حلقه پرتاب حلقه
convolute U حلقه حلقه کردن
purl U حلقه حلقه شدن
eye bolt U حلقه حلقه اتصال
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
sugar U شیرینی
saccharinity U شیرینی
confetti U شیرینی
sugars U شیرینی
pastry U شیرینی
melodiousness U شیرینی
pastries U شیرینی
sweet stuff U شیرینی
sugar candy U شیرینی
mellifluence U شیرینی
loveliness U شیرینی
amiability or amiableness U شیرینی
nicy U شیرینی
marzipan U شیرینی
bonbon U شیرینی
confections U شیرینی
love liness U شیرینی
goody U شیرینی
sweetmeat U شیرینی
goodies U شیرینی
confection U شیرینی
amiability U شیرینی
lolipops U شیرینی
patisseries U شیرینی
patisserie U شیرینی
sweetness U شیرینی
confectionary U شیرینی سازی
puff pastry U شیرینی پفکی
sweet tooth U علاقمند به شیرینی
custard pie U یکجور شیرینی
cracker U یکجور شیرینی
crackers U یکجور شیرینی
sweetmeat U شیرینی جات
wafer U شیرینی پنجرهای
wafers U شیرینی پنجرهای
box suitmeats U جعبه شیرینی
ingratiation U خود شیرینی
elecampane U نوعی شیرینی
baked meat U نان شیرینی
bakemeat U نان شیرینی
blintz U نوعی شیرینی
costs arabicus U قسط شیرینی
corn ball U شیرینی چس فیل
cooky U شیرینی خشک
cooky U شیرینی بیسکویت
blintze U نوعی شیرینی
sugared U شیرینی زده
cookie U شیرینی بیسکویت
cookie U شیرینی خشک
tucking U شیرینی مربا
tucks U شیرینی مربا
freshness U شیرینی بی نمکی
kissing comfit U شیرینی معطر
confectioners U شیرینی فروش
confectioner U شیرینی فروش
sweet tooth U شیرینی دوست
tuck U شیرینی مربا
cookies U شیرینی بیسکویت
cookies U شیرینی خشک
french pastry U شیرینی اردینه فرانسوی
insinuative U مبنی بر خود شیرینی
kuchen U نان شیرینی کاکائودار
confectionary U شیرینی ساز قنادی
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
buttercup U نوعی شیرینی کوچک
patisserie U مغازهی شیرینی پزی
marchpane U نان شیرینی بادامی
insinuator U خود شیرینی کننده
patisseries U مغازهی شیرینی پزی
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
buttercups U نوعی شیرینی کوچک
Too much sweetnes cloys. U شیرینی زیاد دل را می زند
shine up to <idiom> U خود شیرینی کردن
mint U شیرینی معطر با نعناع
minted U شیرینی معطر با نعناع
pasted U نوعی شیرینی چسباندن
pastes U نوعی شیرینی چسباندن
pasting U نوعی شیرینی چسباندن
pasty U شیرینی میوه دار
tarts U نان شیرینی مربایی
confectionery U صنعت شیرینی سازی
tart U نان شیرینی مربایی
ratafia U نان شیرینی بادامی
custard U یکجور شیرینی یا فرنی
paste U نوعی شیرینی چسباندن
ratafee U نان شیرینی بادامی
puff paste U نان شیرینی پف کردن
minting U شیرینی معطر با نعناع
mints U شیرینی معطر با نعناع
ingratiate U خود شیرینی کردن
ingratiated U خود شیرینی کردن
ingratiates U خود شیرینی کردن
ingratiating U خود شیرینی کردن
to pick thanks U خود شیرینی کردن
bagel U نان شیرینی حلقوی
sweetshop U شیرینی فروشی قنادی
nougat U شیرینی بادام دار
marshmallow U نوعی شیرینی خمیرمانند
marshmallows U نوعی شیرینی خمیرمانند
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
pasties U شیرینی میوه دار
fondants U شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondant U شیرینی ای که در دهان اب میشود
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
puff pastry U شیرینی دارای خامهی پف کرده
elf dock U شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
bakery U دکان نانوایی یا شیرینی پزی
frosting U رویه خامهای کیک یا شیرینی
Wont you have sweets (candies) U شیرینی میل نمی کنید ؟
doughboy U نان شیرینی میوه دار
croissants U نان شیرینی هلالی شکل
baked meat U شیرینی اردی غذای پخته
bakeries U دکان نانوایی یا شیرینی پزی
bakemeat U شیرینی اردی غذای پخته
pastille U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
to crawl to somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
pastile U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
shortening U روغن ترد کننده شیرینی وغیره
pastilles U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
sweetheart U نوعی نان شیرینی بشکل قلب
pastil U قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pattie U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
sweethearts U نوعی نان شیرینی بشکل قلب
girgerbread U نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
patty U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
icing U شکر و تخم مرغ روی شیرینی
cybercafe U نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
patties U نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
to smarm over somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
brownie U یکنوع نان شیرینی میوه دار
marsh mallow U یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
to make up to any one U پیش کسی خود شیرینی کردن
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
brownies U یکنوع نان شیرینی میوه دار
limonene U هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
gingersnap U نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
jelly roll U نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
Christmas biscuit [British] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Christmas cookie [American] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
lachryma christi U باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
cola U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
lollipops U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
lollipop U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
sago U شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
caramels U یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
ingratiatory U طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
caramel U یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
colas U ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
lollypop U اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
macaroons U نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
mousses U خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com