Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quartern
U
نان بوزن چهار پوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poundage
U
مبلغ به پوند وزن به پوند
actinouranium
U
ایزوتوپ اورانیوم بوزن اتمی 532
parnassian school of poets
U
شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
pound
U
پوند
pounding
U
پوند
pounded
U
پوند
pounds
U
پوند
pound force
U
پوند نیرو
quartern
U
یک چهارم پوند
brevier
U
حروف 8 پوند
pound per square inch
U
پوند بر اینچ مربع
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
U
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
metric ton
U
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal
U
دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana
U
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
U
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir
U
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
twelvepence
U
سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
quadrangle
U
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
U
چهار ترک چهار گوشه
quadrangles
U
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
tetragon
U
چهار بر
quadruples
U
چهار لا
quadrilateral
U
چهار بر
quadruple
U
چهار لا
quadrupeds
U
چهار پا
quadrupled
U
چهار لا
quadrupling
U
چهار لا
quatre
U
چهار
quadrilaterals
U
چهار بر
quadruped
U
چهار پا
quarter
U
چهار یک
quadrate
U
چهار یک
quartile
U
چهار یک
four
U
چهار
tetrad
U
چهار
double breasted
U
کت چهار دکمه
tetrastich
U
چهار بیتی
footstools
U
چهار پایه
quadrilateral
U
چهار ضلعی
tetravalent
U
چهار بنیانی
cross legged
U
چهار زانو
tetratomic
U
چهار اتمی
tetrameter
U
چهار وزنی
quadrilateral
U
چهار جانبه
tetravalent
U
چهار فرفیتی
four
U
عدد چهار
quadraple
U
چهار برابر
all fours
U
چهار دست و پا
the four seasons
U
چهار فصل
the cardinal humours
U
چهار ابگونه
backfour
U
چهار مدافع
quadrilaterals
U
چهار جانبه
quadrilaterals
U
چهار ضلعی
twice is
U
دو دو تا چهار تا میشود
tetrastichous
U
چهار جزیی
tetrasporous
U
چهار هاگی
tetradactylous
U
چهار پنجهای
tetrad
U
چهار عنصری
tertramerous
U
چهار جزئی
square dome
U
چهار طاقی
point four
U
اصل چهار
qyaternary
U
چهار تایی
quatrefoil
U
گل چهار گلبرگی
quadrangular
U
چهار گوشه
quadrant
U
چهار گوش
quadrant
U
چهار یک دایره
quadrate
U
چهار گوش
quadric
U
چهار تایی
quadrifid
U
چهار شکافی
quadrisyllabic
U
چهار هجائی
tetrasyllabic
U
چهار هجائی
quadrivalent
U
چهار بنیانی
long legged
U
چهار پایه
tetragon
U
چهار ضلعی
tetrasporic
U
چهار هاگی
tetrapod
U
پروانه چهار پا
tetraphyllous
U
چهار برگه
four cycle
U
چهار چرخه
four dimensional
U
چهار بعدی
tetramerous
U
چهار جزیی
four o'clock
U
ساعت چهار
four pole
U
چهار قطبی
tetragon
U
چهار گوشه
four way
U
چهار لولهای
four way
U
چهار راه
foursquare
U
چهار ضلعی
tetrahedron
U
چهار وجهی
tetrahedral
U
چهار وجهی
tetrahedral
U
چهار ضلعی
quadrivalent
U
چهار ارزشی
quads
U
چهار قلو
quadrupling
U
چهار گانه
gallop
U
چهار نعل
quadripartite
U
چهار جزئی
quadrupling
U
چهار تایی
quadruplet
U
چهار گانه
squaring
U
چهار گوش
creep
U
چهار دست و پا
quadruplets
U
چهار گانه
quadruples
U
چهار تایی
quadruples
U
چهار گانه
quads
U
چهار گوش
quad
U
چهار گوش
close
U
چهار گوشه
quadruple
U
چهار گانه
quadruple
U
چهار تایی
quadrupled
U
چهار گانه
gallops
U
چهار نعل
quad
U
چهار قلو
galloped
U
چهار نعل
Wednesday
U
چهار شنبه
squares
U
چهار گوش
intersections
U
چهار راه
intersection
U
چهار راه
squared
U
چهار گوش
square
U
چهار گوش
footstool
U
چهار پایه
quadrupled
U
چهار تایی
all eyes
U
چهار چشمی
Wednesdays
U
چهار شنبه
courses
U
چهار نعل رفتن
quads
U
در معنای چهار بار
fourfold
U
چهار برابر چهارگانه
four wire circuit
U
مدار چهار سیمه
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
eyes in the back of one's head
<idiom>
U
چهار چشمی پاییدن
magnetic quadrupole
U
چهار قطبی مغناطیسی
mansard
U
شیروانی چهار ترک
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
course
U
چهار نعل رفتن
full edged
U
چهار تراش کامل
inclosure
U
چهار دیواری حصار
coursed
U
چهار نعل رفتن
graticule
U
چهار خانه کردن
diagonal
U
قطر چهار ضلعی
tetragonal system
U
دستگاه چهار گوشهای
fourth degree of readiness
U
امادگی درجه چهار
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
it is four months old
U
چهار ماهه است
quad
U
در معنای چهار بار
mooring swivel
U
مدور چهار راه
Italian roof
U
بام چهار طرفه
quatrefoil
U
ارایش چهار پردهای
stool
U
کرسی
[سه یا چهار پایه]
quaternion
U
بخش چهارگانه چهار
quadrennial
U
چهار سال یکبار
quadrisyllable
U
کلمه چهار هجائی
quadrumvirate
U
انجمنی مرکب از چهار تن
quadruple address
U
با نشانی چهار کانه
quadruple fission
U
انشقاق چهار برابر
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
quadruple pact
U
میثاق چهار جانبه
quartan
U
چهار روز یکبار
gridiron
U
شبکه چهار خانه
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
cross-quarter
U
[آرایش گل چهار برگی]
tetrachromatism
U
دید چهار رنگی
terrachord
U
یک رشته چهار پردهای
cross-vault
U
طاق چهار بخش
teragram
U
واژه چهار حرفی
square wave
U
موج چهار گوش
phantom circuit
U
مدار چهار سیمی
phantomed cable
U
کابل چهار سیمی
quadded cable
U
کابل چهار سیمی
space time
U
دستگاه چهار بعدی
curb-roof
U
شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle
U
[سه، چهار یا پنج گوش]
estipite
U
ستون چهار گوش
cloister-vault
U
طاق چهار ترک
scow
U
قایق چهار گوش
tetragonal distortion
U
واپیچش چهار گوشهای
four terminal network
U
شبکه چهار قطبی
quadrangles
U
چهار ضلعی چهارگوشه
quadrilaterals
U
چهار پهلو چهارضلعی
impaling
U
چهار میل کردن
impales
U
چهار میل کردن
impaled
U
چهار میل کردن
impale
U
چهار میل کردن
aft spring
U
طناب شماره چهار
the big four
U
بزرگان چهار گانه
tetrode
U
لامپ چهار قطبی
cardinal points
U
چهار جهت اصلی
cloverleaf
U
چهار راه اتوبان
cloverleaf
U
چهار راه شبدری
quadripartite
U
چهار تایی چهارسویی
quadrilaterals
U
مربوط به چهار گوش
creep
U
چهار دست و پا رفتن
quadrangle
U
چهار ضلعی چهارگوشه
four-square
U
چهار گوشهی کامل
twice is
U
2 ضرب در 2 میشود چهار
jct
U
مخفف چهار راه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com