Perdic | نامزدی داوطلبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 30 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	candidature U	نامزدی داوطلبی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	voluntariness U	داوطلبی
	candidacy U	داوطلبی کاندید
	bethrothal U	نامزدی
	trothplight U	نامزدی
	troth U	نامزدی
	affiance U	نامزدی
	despousation U	نامزدی
	engagements U	نامزدی
	candidacy U	نامزدی
	betrothal U	نامزدی
	betrothals U	نامزدی
	espousal U	نامزدی
	engagement U	نامزدی
	betrothment U	نامزدی
	break up of the a proposed marriage U	به هم خوردن نامزدی
	engagement U	نامزدی شغل
	tryst U	میعادگاه نامزدی
	trysts U	میعادگاه نامزدی
	engagements U	نامزدی شغل
	nominations U	تعیین نامزدی
	nomination U	تعیین نامزدی
	bespoke U	نامزدی نامزد شده
	bespoken U	نامزدی نامزد شده
	to break [off] an engagement U	نامزدی را نقض کردن
	to break off one's engagement U	نامزدی خود را نقض کردن
	betroth U	مراسم نامزدی بعمل اوردن
	wedding rings U	حلقه انگشتری نامزدی یاعروسی
	to plight oneself to a person U	پیمان نامزدی با کسی بستن
	handfast U	دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه

Recent search history

Forum search