Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complains
U
غرولند کردن نالیدن
complaining
U
غرولند کردن نالیدن
complain
U
غرولند کردن نالیدن
complained
U
غرولند کردن نالیدن
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
whimpering
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpers
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimper
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpered
U
نالیدن زار زار گریه کردن
groaned
U
نالیدن
groaning
U
نالیدن
grunting
U
نالیدن
groans
U
نالیدن
grunt
U
نالیدن
grunted
U
نالیدن
groan
U
نالیدن
whining
U
نالیدن
whines
U
نالیدن
whined
U
نالیدن
whinge
U
نالیدن
snuffle
U
نالیدن
snuffled
U
نالیدن
snuffles
U
نالیدن
whinged
U
نالیدن
whingeing
U
نالیدن
snuffling
U
نالیدن
whinges
U
نالیدن
whinging
U
نالیدن
whine
U
نالیدن
grunts
U
نالیدن
grizzled
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
grizzling
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
grizzle
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
ashen
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
cinderous
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
cindery
U
خاکستری
gray cast iron
U
چدن خاکستری
greyish
U
مایل به خاکستری
median gray
U
خاکستری متوسط
grayly
U
بطور خاکستری
livid
U
خاکستری رنگ
gray matter
U
ماده خاکستری
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
gray scale
U
اندازه خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
grey unguent
U
روغن خاکستری
grayness
U
رنگ خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
grey tin
U
قلع خاکستری
greyly
U
بارنگ خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
greyness
U
رنگ خاکستری
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
ash gray
U
خاکستری رنگ
earth light
U
روشنایی خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
grizzly bear
U
خرس خاکستری
greyness
U
خاکستری بودن
cinereous
U
خاکستری رنگ
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet
U
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
grey scale
U
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
karakul
U
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
anti-
U
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing
U
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
blae
U
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar
U
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com