Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
derive
U
ناشی شدن از منتج کردن
derives
U
ناشی شدن از منتج کردن
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sequent
U
منتج ناشی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
condequent
U
منتج
lead in
U
منتج
consequent
U
منتج
illative
U
منتج شونده
result
U
منتج شدن
resulting
U
منتج شدن
reflects
U
منتج شدن به
follow
U
منتج شدن
resulted
U
منتج شدن
reflecting
U
منتج شدن به
followed
U
منتج شدن
follows
U
منتج شدن
reflect
U
منتج شدن به
accrue
منتج گردیدن
abrasions
U
سایش منتج ازالودگی
abrasion
سایش منتج ازآلودگی
wind up
U
منتج به نتیجه شدن
resultant
U
حاصل منتج شونده
eventuate
U
منتج شدن نتیجه دادن
accrues
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accruing
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
illation
U
نتیجه رسان منتج شونده
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
truncation
U
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
approximations
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
crashing
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
crashes
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
muffed
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
muffs
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
muffing
U
ناشی
ill
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ills
U
ناشی
skilless
U
ناشی
skill less
U
ناشی
emergent
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
dilettanti
U
ناشی
resultant
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
descended
U
ناشی
due
U
ناشی از
gauche
U
ناشی کج
resulting
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
resulted
U
ناشی
result
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
muff
U
ناشی
even tual
U
ناشی
gaucherie
U
ناشی گری
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
emanate
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
irritative
U
ناشی از تحریک
gremie
U
بی تجربه و ناشی
internal
U
ناشی ازدرون
privative
U
ناشی از محرومیت
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
jackleg
U
ناشی نادرست
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
emanated
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
stingy
U
ناشی از خست
awkward
U
بی لطافت ناشی
issued
U
ناشی شدن
abnerval
U
ناشی از عصب
issue
U
ناشی شدن
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
novices
U
ادم ناشی
novice
U
ادم ناشی
guttural
U
ناشی از گلو
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
unperfect
U
ناشی نابلد
unskil
U
ناشی بی مهارت
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
rise
U
ناشی شدن از
tisy
U
ناشی از مستی
awkwardness
U
ناشی گری
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
rise
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن
issues
U
ناشی شدن
emanating
U
ناشی شدن
toxic
U
ناشی از زهراگینی
adipic
U
ناشی ازچربی
rises
U
ناشی شدن از
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
come
U
رخ دادن ناشی شدن
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
result
U
ناشی شدن نتیجه
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
flow
U
ناشی شدن فلو
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
rube
U
ادم دهاتی ناشی
ravening
U
حریص ناشی از حرص
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
flowed
U
ناشی شدن فلو
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
flows
U
ناشی شدن فلو
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack
U
ترک ناشی از برش
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
shear stress
U
تنش ناشی از برش
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
wind wave
U
موج ناشی از باد
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
maladroitness
U
ناشی گری بیدست و پایی
catcher
U
بوکسور ناشی کتک خور
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
scrupulous
U
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorns
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
bizarre
U
غیر مانوس ناشی از هوس
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com