English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proceed U ناشی شدن از عایدات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
Other Matches
revenue U عایدات
income U عایدات
proceeds U عایدات
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
result U ناشی
therefrom U ناشی از ان
descended U ناشی
maladroit U ناشی
ill- U ناشی
resulted U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
muff U ناشی
due U ناشی از
skilless U ناشی
skill less U ناشی
ill U ناشی
dilettante U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
ills U ناشی
emergent U ناشی
gauche U ناشی کج
mala filde U ناشی
resultant U ناشی
amateurish U ناشی
resulting U ناشی
even tual U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
privative U ناشی از محرومیت
unfortunate U ناشی ازبدبختی
rhapsodical U ناشی از احساسات
awkwardness U ناشی گری
sequent U منتج ناشی
jackleg U ناشی نادرست
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
emanate U ناشی شدن
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
awkward U بی لطافت ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
emanated U ناشی شدن
tisy U ناشی از مستی
stingy U ناشی از خست
hypostatic U ناشی از ته نشینی
novices U ادم ناشی
gaucherie U ناشی گری
unperfect U ناشی نابلد
unskil U ناشی بی مهارت
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
awkward age U سن خامکار [ناشی]
gremie U بی تجربه و ناشی
toxic U ناشی از زهراگینی
irritative U ناشی از تحریک
novice U ادم ناشی
adipic U ناشی ازچربی
rise U ناشی شدن از
guttural U ناشی از گلو
abnerval U ناشی از عصب
internal U ناشی ازدرون
variorum U ناشی ازچندمنبع
rise U ناشی شدن
despiteous U ناشی ازکینه یالج
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
impiteous U ناشی از سخت دلی
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
result U ناشی شدن نتیجه
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
resulted U ناشی شدن نتیجه
ebb current U جریان ناشی از افت اب
inexpertly U ازروی ناشی گری
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
resulting U ناشی شدن نتیجه
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
wind wave U خیز اب ناشی از باد
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack U ترک ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
internal U باطنی ناشی ازدرون
war risks U خطرات ناشی از جنگ
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
flows U ناشی شدن فلو
wind wave U موج ناشی از باد
royalistic U ناشی از شاه پرستی
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
occupation disease U امراض ناشی از کار
arise U رخ دادن ناشی شدن
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
well meaning U ناشی از قصد خوب
pot valour U دلپری ناشی از مستی
arising U رخ دادن ناشی شدن
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
renunciative U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
well-meaning U ناشی از قصد خوب
renunciatory U ناشی از انکار نفس
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
arises U رخ دادن ناشی شدن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
lummox U ادم ناشی وخام دست
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
derive U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com