English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proceed U ناشی شدن از عایدات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
proceeds U عایدات
revenue U عایدات
income U عایدات
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
averages U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
find U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
average U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
track U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to think out U با فکر پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
declining U شیب پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
shocked U هول وهراس پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
shocks U هول وهراس پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
respires U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
derive U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
finds U کشف کردن پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
crashes U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
warts U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
wart U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com