English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internal U ناشی ازدرون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
internal U باطنی ناشی ازدرون
Other Matches
through out U ازدرون وبیرون
it is rotten at the core U ازدرون خراب است
ingrowth U رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resulting U ناشی
amateurish U ناشی
dilettante U ناشی
maladroit U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
therefrom U ناشی از ان
dilettantes U ناشی
result U ناشی
mala filde U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
even tual U ناشی
resulted U ناشی
resultant U ناشی
due U ناشی از
descended U ناشی
dilettanti U ناشی
muff U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
emanating U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
negligent U ناشی از بی مبالاتی
gaucherie U ناشی گری
irritative U ناشی از تحریک
hypostatic U ناشی از ته نشینی
gremie U بی تجربه و ناشی
emanates U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkward U بی لطافت ناشی
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
adipic U ناشی ازچربی
novices U ادم ناشی
novice U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
abnerval U ناشی از عصب
jackleg U ناشی نادرست
awkward age U سن خامکار [ناشی]
stingy U ناشی از خست
unskil U ناشی بی مهارت
rhapsodical U ناشی از احساسات
sequent U منتج ناشی
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
variorum U ناشی ازچندمنبع
tisy U ناشی از مستی
privative U ناشی از محرومیت
issue U ناشی شدن
unperfect U ناشی نابلد
wind wave U موج ناشی از باد
wind wave U خیز اب ناشی از باد
war risks U خطرات ناشی از جنگ
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
resulting U ناشی شدن نتیجه
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
resulted U ناشی شدن نتیجه
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
result U ناشی شدن نتیجه
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
short sighted U ناشی از کوته نظری
shear stress U تنش ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
inexpertly U ازروی ناشی گری
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
renunciatory U ناشی از انکار نفس
ebb current U جریان ناشی از افت اب
renunciative U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
impiteous U ناشی از سخت دلی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
shear crack U ترک ناشی از برش
occupation disease U امراض ناشی از کار
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning U ناشی از قصد خوب
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arising U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
proceeded U ناشی شدن از عایدات
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
well-meaning U ناشی از قصد خوب
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
proceed U ناشی شدن از عایدات
flows U ناشی شدن فلو
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
lummox U ادم ناشی وخام دست
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com