English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coddle U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddled U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddles U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddling U نازپرورده کردن نوازش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cosher U نازپرورده کردن
pampers U نازپرورده متنعم کردن
pampering U نازپرورده متنعم کردن
pamper U نازپرورده متنعم کردن
coax U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing U نوازش کردن چرب زبانی کردن
dandle U نوازش کردن
cuddled U نوازش کردن
stroking U نوازش کردن
snogs U نوازش کردن
fondled U نوازش کردن
baby U نوازش کردن
to pay one's addresses U نوازش کردن
babies U نوازش کردن
cuddles U نوازش کردن
cuddling U نوازش کردن
snogging U نوازش کردن
patting U نوازش کردن
stroke U نوازش کردن
fondling U نوازش کردن
patted U نوازش کردن
pats U نوازش کردن
pat U نوازش کردن
stroked U نوازش کردن
snogged U نوازش کردن
fondle U نوازش کردن
snog U نوازش کردن
snoozle U نوازش کردن
strokes U نوازش کردن
cuddle U نوازش کردن
fondles U نوازش کردن
blandish U نوازش کردن چاپلوسی کردن
paddle U بادست نوازش کردن
paddling U بادست نوازش کردن
paddles U بادست نوازش کردن
pets U معشوقه نوازش کردن
pet U معشوقه نوازش کردن
paddled U بادست نوازش کردن
petted U معشوقه نوازش کردن
to be smooching [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be cuddling [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be canoodling U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
cosseted U بچه نازپرورده
cossets U بچه نازپرورده
cosseting U بچه نازپرورده
cosset U بچه نازپرورده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
endeariogly U با نوازش
caressed U نوازش
caressingly U با نوازش
caresses U نوازش
caressing U نوازش
blandishment U نوازش
caress U نوازش
cuddly U نوازش کن
patting U نوازش
pat U نوازش
patted U نوازش
pats U نوازش
smoochy U نوازش کننده
caresser U نوازش کننده
fondler U نوازش کننده
caressive U نوازش امیز
condescending U نوازش کننده
petting U نوازش جنسی
blandisher U نوازش کننده
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
rabble-rouser U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
Pied Piper U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
pats U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patting U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pat U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patted U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com