Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
pent
U
محصور
pent up
U
محصور
fenced
U
محصور
restricted
U
محصور
closed
U
محصور
walled
U
محصور
landlocked
U
محصور در خشکی
closest
U
جای محصور
closes
U
جای محصور
snowbound
U
محصور در برف
landlocked
U
محصور درخشکی
impark
U
محصور کردن
cooped up
U
محصور و محبوس
enwind
U
محصور کردن
ensphere
U
محصور کردن
populated
U
مسکون محصور
wall
U
محصور کردن
walls
U
محصور کردن
courtyard
U
محوطه محصور
mure
U
محصور کردن
closer
U
جای محصور
close
U
جای محصور
embay
U
محصور کردن
lock up
U
در محلی محصور کردن
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
locked up
U
در محلی محصور کردن
parks
U
شکارگاه محصور مرتع
parked
U
شکارگاه محصور مرتع
park
U
شکارگاه محصور مرتع
hoosegow
U
محبس محل محصور
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
ensheathe
U
درغلاف محصور کردن
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
embank
U
با خاک یا سنگ محصور کردن
entanglement
U
محصور با شبکه سیم خاردار
impark
U
در پارک یا جنگل محصور کردن
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
entanglements
U
محصور با شبکه سیم خاردار
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
degagement
U
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
scaling ladder
U
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
circumvallate
U
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
drylot
U
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
fielded
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
U
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
output area
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
reach
U
ناحیه
reaching
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
demesne
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
ranges
U
ناحیه
range
U
ناحیه
region
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
area
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
ward
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
district
U
ناحیه
subregion
U
ناحیه
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
telephone area
U
ناحیه اتصال
scan area
U
ناحیه پیمایش
fixed area
U
ناحیه ثابت
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
frequency region
U
ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
genital zone
U
ناحیه تناسلی
sciatic
U
ناحیه چاربند
edge zone
U
ناحیه لبه
output area
U
ناحیه خروجی
depletion layer
U
ناحیه تخلیه
critical area
U
ناحیه بحرانی
critical region
U
ناحیه بحرانی
range of variation
U
ناحیه انحراف
critical region
U
ناحیه شاخص
residential area
U
ناحیه مسکونی
dead space
U
ناحیه کور
range of variation
U
ناحیه تغییر
depletion area
U
ناحیه تخلیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
overflow area
U
ناحیه سرریز
work area
U
ناحیه کاری
gold field
U
ناحیه زرخیز
goldfield
U
ناحیه زرخیز
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
two phase region
U
ناحیه دو فازی
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
silva
U
ناحیه جنگلی
skid row
U
ناحیه پست
touch spot
U
ناحیه بساوشی
the abdominal region
U
ناحیه شکم
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
territorialization
U
ایجاد ناحیه
soft spot
U
ناحیه نشست
storage area
U
ناحیه انبارش
motor area
U
ناحیه حرکتی
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
zone of contact
U
ناحیه تماس
sector commander
U
فرمانده ناحیه
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
recording eara
U
ناحیه ضبط
oral zone
U
ناحیه دهانی
naval district
U
ناحیه دریایی
range of storke
U
ناحیه ضربه
littoral
U
ناحیه ساحلی
indifference zone
U
ناحیه خنثی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
input area
U
ناحیه ورودی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
Sept
U
ناحیه محصو
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
regions
U
ناحیه عملیات
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
active area
U
ناحیه فعال
district
U
ناحیه نظامی
regions
U
ناحیه نظامی
area search
U
جستجوی ناحیه
arid area
U
ناحیه خشک
part
U
سهم ناحیه
erogenous zone
U
ناحیه شهوتزا
lumbar
U
ناحیه کمر
zone
U
منطقه ناحیه
regionalism
U
ناحیه گرایی
terrain
U
زمین ناحیه
zones
U
منطقه ناحیه
sector
U
خط کش ریاضی ناحیه
Equator
U
ناحیه استوایی
erogenous zones
U
ناحیه شهوتزا
audio range
U
ناحیه صوتی
region
U
ناحیه فضا
common area
U
ناحیه مشترک
slum
U
ناحیه فقیرنشین
climatic region
U
ناحیه اقلیمی
slums
U
ناحیه فقیرنشین
districts
U
ناحیه نظامی
buffer area
U
ناحیه میانگیر
broca's area
U
ناحیه بروکا
boom swing
U
ناحیه لرزش
region
U
ناحیه عملیات
region
U
ناحیه نظامی
regions
U
ناحیه فضا
baffle area
U
ناحیه کور
entangle
U
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
zone
U
ناحیه دسته بندی
zones
U
ناحیه دسته بندی
tertiary projection area
U
ناحیه فرافکنی سوم
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
primary projection area
U
ناحیه فرافکنی نخستین
local area network
U
شبکه ناحیه محلی
sylva
U
درختان جنگلی یک ناحیه
primary sensory area
U
ناحیه حسی نخستین
catchment areas
U
ناحیه تحت پوشش
long wave range
U
ناحیه موج بلند
space charge
U
ناحیه بار فضا
poplitaeal
U
مربوط به ناحیه رکبی
catchment area
U
ناحیه تحت پوشش
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
climate
U
ناحیه اوضاع جوی
climates
U
ناحیه اوضاع جوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com