English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zone of contact U ناحیه تماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
contacts U تماس
contacted U تماس
ding U تماس
contacting U تماس
contingence U تماس
impacts U تماس
tangents U تماس
contact U تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
impact U تماس
contact line U خط تماس
line of contact U خط تماس
tangency U تماس
taction U تماس
skimmed U تماس اندک
going on U نزدیکی تماس
finish U تماس انتهایی
corps a corps U تماس بدنی
skim U تماس اندک
point of contact U نقطه تماس
movement to contact U حرکت به تماس
interactional points U نقاط تماس
point contact U تماس نقطهای
line to line fault U تماس خطوط
shock hazard U خطر تماس
finishes U تماس انتهایی
skims U تماس اندک
contact party U گروه تماس
contact angle U زاویه تماس
contact flange U فلانژ تماس
contact area U منطقه تماس
contact area U سطح تماس
contact ratio U نسبت تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact pressure U فشار تماس
contact point U قطب تماس
contact patrol U گشتی تماس
contact diameter U قطر تماس
tuch U تماس دادن با
communicator U شخص در تماس
to bring into contact U تماس دادن
to be in contact U تماس داشتن
contiguity U برخورد تماس
contact lost U تماس قطع شد
contact surface U سطح تماس
area contact U سطح تماس
angle of contact U زاویه تماس
to be in rapport U تماس داشتن
flattest U تماس دو لبه اسکیت
grazing point U نقطه تماس با مانع
contact fire U انفجار در اثر تماس
contact behavior U رفتار تماس جویانه
synapse U محل تماس دوعصب
flat U تماس دو لبه اسکیت
contact backlash U دنده کور تماس
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
osculation U تماس اشتراک صفات
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
break off U قطع تماس با دشمن
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
phone U پاسخ به تماس در تلفن
tuch U سر زدن تماس داشتن
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
contact report U گزارش اخذ تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
contact print U چاپ به طریقه تماس
touch panel U صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
contact U تماس یافتن تماسی
galvanism U تماس برق بابدن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
contacted U تماس یافتن تماسی
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
contacts U تماس یافتن تماسی
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
districts U ناحیه
reach U ناحیه
ranges U ناحیه
ranged U ناحیه
range U ناحیه
reaching U ناحیه
reaches U ناحیه
reached U ناحیه
output area U ناحیه
demesne U ناحیه
proclimax U ناحیه
zone U ناحیه
realms U ناحیه
realm U ناحیه
wards U ناحیه
ward U ناحیه
zones U ناحیه
subregion U ناحیه
partition U ناحیه
areas U ناحیه
area U ناحیه
partitions U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
shire U ناحیه
shires U ناحیه
sector U ناحیه
region U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
regional <adj.> U ناحیه ای
sectors U ناحیه
district U ناحیه
regions U ناحیه
situs U ناحیه
faded U تماس باهدف از بین رفت
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
ground U تماس دادن توپ با زمین
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
contact U محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
oral zone U ناحیه دهانی
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
measuring range U ناحیه ی سنجش
fixed area U ناحیه ثابت
motor area U ناحیه حرکتی
sector commander U فرمانده ناحیه
output area U ناحیه خروجی
silva U ناحیه جنگلی
storage area U ناحیه انبارش
naval district U ناحیه دریایی
soft spot U ناحیه نشست
skid row U ناحیه پست
radius of action U ناحیه رانندگی
boom swing U ناحیه لرزش
range of storke U ناحیه ضربه
broca's area U ناحیه بروکا
buffer area U ناحیه میانگیر
range of variation U ناحیه تغییر
climatic region U ناحیه اقلیمی
common area U ناحیه مشترک
range of variation U ناحیه انحراف
recording eara U ناحیه ضبط
residential area U ناحیه مسکونی
scan area U ناحیه پیمایش
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
overflow area U ناحیه سرریز
sciatic U ناحیه چاربند
littoral U ناحیه ساحلی
pyramidal area U ناحیه هرمی
critical region U ناحیه بحرانی
critical region U ناحیه شاخص
genital zone U ناحیه تناسلی
dead space U ناحیه کور
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
territorialization U ایجاد ناحیه
depletion area U ناحیه تخلیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
depletion zone U ناحیه تخلیه
depletion layer U ناحیه تخلیه
telephone area U ناحیه اتصال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com