Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disables
U
ناتوان ساختن
disabling
U
ناتوان ساختن
disable
U
ناتوان ساختن
disable
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
disabling
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
disables
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
invalidates
U
ناتوان کردن
disenable
U
ناتوان کردن
invalidated
U
ناتوان کردن
invalid
U
ناتوان کردن
debilitate
U
ناتوان کردن
invalidate
U
ناتوان کردن
invalids
U
ناتوان کردن
disable
U
ناتوان کردن
disabling
U
ناتوان کردن
disables
U
ناتوان کردن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
enervate
U
ناتوان کردن بی اثرکردن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
non compos mentis
U
محجور
incapable
U
محجور
insolvent
U
محجور
under interdiction
U
محجور
addled
<adj.>
U
گیج و ناتوان در درست فکر کردن
sui juris
U
غیر محجور
wards
U
محجور حفافت بخش
ward
U
محجور حفافت بخش
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
gruel
U
عاجز کردن ناتوان کردن
ward
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
wards
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
unfit
<adj.>
U
ناتوان
incapable
<adj.>
U
ناتوان
unable
U
ناتوان
inable
<adj.>
U
ناتوان
invalids
U
ناتوان
incapable
U
ناتوان
impuissant
U
ناتوان
invalid
U
ناتوان
impotent
<adj.>
U
ناتوان
incapacitated
<adj.>
U
ناتوان
disabled
U
ناتوان
incompetent
<adj.>
U
ناتوان
asthenic
U
ناتوان
infirm
U
ناتوان
handicapped
U
ناتوان
decays
U
که ناتوان میشود
irretentive
U
ناتوان در نگاهداری
decay
U
که ناتوان میشود
feebler
U
ناتوان عاجز
impotent
U
ناتوان اکار
feeble
U
ناتوان عاجز
sickly
U
ناتوان رنجور
sicklier
U
ناتوان رنجور
feeblest
U
ناتوان عاجز
sickliest
U
ناتوان رنجور
decaying
U
که ناتوان میشود
debilitant
U
ناتوان کننده
weakling
U
ناتوان بی بنیه
debilitation
U
ناتوان سازی
debilitative
U
ناتوان کننده
weaklings
U
ناتوان بی بنیه
decayed
U
که ناتوان میشود
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
disable pulse
U
تپش ناتوان ساز
stalling torque
U
گشتاور پیچشی ناتوان
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
get
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com