Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
locked in
U
ناتوانی موج سوار در خروج از موج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
failures
U
ناتوانی
asthenia
U
ناتوانی
disablement
U
ناتوانی
insufficiency
U
ناتوانی
inability
U
ناتوانی
impotence
U
ناتوانی
disability
U
ناتوانی
failure
U
ناتوانی
disabilities
U
ناتوانی
decropitude
U
ناتوانی
enfeeblement
U
ناتوانی
insufficience
U
ناتوانی
incapacitation
U
ناتوانی
incapability
U
ناتوانی
prosternation
U
ناتوانی
sickliness
U
ناتوانی
impotency
U
ناتوانی
faintness
U
ناتوانی
flivver
U
ناتوانی
market failure
U
ناتوانی بازار
perceptual handicap
U
ناتوانی ذهنی
reading disability
U
ناتوانی در خواندن
intolerancy
U
تعصب ناتوانی
impotence
U
ناتوانی جنسی
intolerance
U
تعصب ناتوانی
asemia
U
ناتوانی نمادی
asemasia
U
ناتوانی نمادی
amusia
U
ناتوانی موسیقایی
debility
U
ضعف و ناتوانی
acatamathesia
U
ناتوانی ادراکی
acalculia
U
ناتوانی در حساب
anaphia
U
ناتوانی بساوشی
insolvency
U
ناتوانی درپرداخت دین
scatter arm
U
ناتوانی در پرتاب یا پاس
nervous breakdown
U
ناتوانی روانی
[پزشکی]
undersexed
U
دارای ناتوانی جنسی
feebly
U
از روی ضعف و ناتوانی
impotently
U
از روی ضعف و ناتوانی
acraturesis
U
ناتوانی در دفع ادرار
muffed
U
ناتوانی در گرفتن توپ
muffs
U
ناتوانی در گرفتن توپ
muff
U
ناتوانی در گرفتن توپ
muffing
U
ناتوانی در گرفتن توپ
decrepitude
U
حالت ضعف و ناتوانی فرتوتی
blows
U
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
pick a cherry
U
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
to invalid a soldier home
U
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
blow
U
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
blows
U
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
don't give up the day job
<idiom>
U
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
blow
U
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
counted
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
count
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counts
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
leakage or breakage
U
خروج
emission
U
خروج
emissions
U
خروج
exodus
U
خروج
exit
U
خروج
outgo
U
خروج
prolapsus
U
خروج
exits
U
خروج
egression
U
خروج
emersion
U
خروج
exhaust
U
خروج
exhausts
U
خروج
propulsion
U
خروج
egress
U
خروج
electron affinity
U
انرژی خروج
spurts
U
خروج ناگهانی
emergency exit
U
خروج اضطراری
debouchment
U
خروج ازتنگنا
order off
U
حکم خروج
order off the field
U
حکم خروج
dump valve
U
شیر خروج
prolapse of the uterus
U
خروج سیبک
debouch
U
راه خروج
blow out
U
خروج ناگهانی
out flow of capital
U
خروج سرمایه
capital outflow
U
خروج سرمایه
spurting
U
خروج ناگهانی
spurted
U
خروج ناگهانی
ingress and egress
U
دخول و خروج
exit point
U
نقطه خروج
eccentricity
U
خروج از مرکز
eccentricity
U
خروج از مرکزیت
spurt
U
خروج ناگهانی
light spill
U
خروج نور
eccentricities
U
خروج از مرکزیت
exhaust velosity
U
سرعت خروج
log off
U
خروج از سیستم
exhaust valve
U
شیر خروج
log out
U
خروج از سیستم
logout
U
خروج از سیستم
exeat
U
اجازهء خروج
angle of emergence
U
زاویه خروج
spermatism
U
خروج منی
emergency exit
U
در خروج اضطراری
ejaculating
U
خروج منی
transpiration
U
خروج نفوذ
emission
U
صدور خروج
work function
U
انرژی خروج
outage
U
راه خروج
emissions
U
صدور خروج
outlets
U
مجرای خروج
outlet
U
مجرای خروج
outages
U
راه خروج
defecation
U
خروج مدفوع
eccentricities
U
خروج از مرکز
ejaculated
U
خروج منی
ejaculates
U
خروج منی
ejaculate
U
خروج منی
eccentricity
U
گریز یا خروج از مرکز
shells
U
برنامه خروج موقت
shell
U
برنامه خروج موقت
exophthalmos
U
خروج تخم چشم
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
shelling
U
برنامه خروج موقت
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
inner work function
U
انرژی خروج درونی
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
Where is the emergency exit?
U
در خروج اضطراری کجاست؟
outer work function
U
انرژی خروج بیرونی
clearance outwards
U
مجوز خروج کشتی
steam tight
U
مانع خروج بخار
primer leak
U
خروج گازاز ته چاشنی
exhaust
U
خروج گاز یابخار
exhaust
U
تخلیه کردن خروج
exhausts
U
خروج گاز یابخار
exhausts
U
تخلیه کردن خروج
undoubling
U
خروج از دوبلگی شطرنج
clearing outwards
U
اعلامیه خروج کشتی
eccentricity of the load
U
خروج از مرکزیت بار
eccentricities
U
گریز یا خروج از مرکز
out flow of labor
U
خروج نیروی کار
gas tight
U
مانع خروج گاز
obturator
U
الات مانع خروج گاز
exhaust pipe
U
لوله خروج بخار یا دود
Please show me the way out I'll show you !
U
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
break cover
U
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
clearance papers
U
اسناد خروج کشتی از بندر
trap house
U
محل خروج هدفهای متحرک
ne exeat regno
U
دستور عدم خروج از مملکت
gangway
U
محل ورود و خروج از ناو
gangways
U
محل ورود و خروج از ناو
choke ring
U
حلقه مانع خروج گاز
clearance outwards
U
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
blowing
U
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
exit road
U
راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
jet
U
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets
U
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted
U
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
muzzle energy
U
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
lithotomy
U
برش مثانه برای خروج سنگ
exits
U
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
jetting
U
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
port of exit
U
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
spermatorrhoea
U
خروج منی بدون اراده احتلام
exit
U
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
blast
U
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
valve
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valves
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blasts
U
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
photoemission
U
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
devices
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
mismatch
U
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
extravasattion
U
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
deflation port
U
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
horseback
U
سوار
board
U
سوار
outside ofa horse
U
سوار
boarded
U
سوار
troopers
U
سوار
pieces
U
سوار
piece
U
سوار
horsewoman
U
سوار
trooper
U
سوار
in the saddle
U
سوار
horsewomen
U
سوار
i/o
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
turbostarter
U
استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
bicyclist
U
دوچرخه سوار
acheval
U
سوار بر اسب
modulates
U
سوار کردن
armored cavalry
U
سوار زرهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com