English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
to throw open the door to U میسر کردن
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
secures U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
fulfill U تامین کردن
take care of U تامین کردن
insuring U تامین کردن
guarantee U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
secure U تامین کردن
give security for U تامین کردن
supplied U تامین کردن
cover U تامین کردن
coverings U تامین کردن
covers U تامین کردن
insures U تامین کردن
supply U تامین کردن
ensured U تامین کردن
ensure U تامین کردن
supplying U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
ensures U تامین کردن
impracticable <adj.> U نا میسر
contrivable <adj.> U میسر
inexecutable <adj.> U نا میسر
unfeasible <adj.> U نا میسر
manageable <adj.> U میسر
makeable <adj.> U میسر
left flank U میسر
makable [spv. makeable] <adj.> U میسر
feasible <adj.> U میسر
doable <adj.> U میسر
achievable <adj.> U میسر
maser U میسر
possible [doable, feasible] <adj.> U میسر
practicable <adj.> U میسر
workable <adj.> U میسر
executable <adj.> U میسر
makable <adj.> U میسر
secure U تامین کردن هدف
secure U مطمئن تامین کردن
safety U برقرار کردن تامین
secures U مطمئن تامین کردن
secures U تامین کردن هدف
guarantee U تامین تضمین کردن
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
guarantees U تامین تضمین کردن
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
make up a deficit U تامین کردن کسری
tucker U تامین غذا کردن
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
victual U خواربار تامین کردن
elevation of security U زیاد کردن تامین
guaranteed U تامین تضمین کردن
farfetched U غیر میسر
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
possible U امکان پذیر میسر
feasible U امکان پذیر میسر
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
pre empt U از پیش برای خود تامین کردن
poverty parts friends <idiom> U بی زر میسر نشود کام دوستان
no pains no gains U نابرده رنج گنج میسر نمیشود
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
labour is often the father of pleasure <proverb> U مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
no pain no gain <proverb> U نابرده رنج گنج میسر نمی شود
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
particularism U اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com