English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
attrition U کاهش توان رزمی
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
wears U فرسایش
fraying U فرسایش
attrition U فرسایش
depletion U فرسایش
wear U فرسایش
abrasions U فرسایش
erosion U فرسایش
abrasion U فرسایش
internal erosion U فرسایش داخلی
surface erosion U فرسایش سطحی
weathering U فرسایش در اثرهوا
attrition U فرسایش نیروها
erosion U فرسایش وسایل
erodible U قابل فرسایش
electro erosion U فرسایش الکتریکی
gully erosion U فرسایش خندقی
pot hole U دیگ فرسایش
erodibility U قابلیت فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
erosion control U جلوگیری از فرسایش
erosive U فرسایش دهنده
beach erosion U فرسایش ساحلی
shore erosion U فرسایش ساحلی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
rill erosion U فرسایش شیاری
bioerosion U فرسایش زیستی
sheet washing U فرسایش رویی
selective erosion U فرسایش انتخابی
weathring test U ازمایش فرسایش
wind erosion U فرسایش بادی
scuffing U خراش فرسایش
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
concrete erosion U فرسایش بتن
scuffed U خراش فرسایش
scuff U خراش فرسایش
natural erosion U فرسایش طبیعی
soil erosion U فرسایش خاک
precession U فرسایش لوله
sever erosion U فرسایش نابهنجار
natural erosion U فرسایش نابهنجار
sheet washing U فرسایش سطحی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
attenuation U فرسایش انرژی موج
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
strength U توان رزمی تعداد نفرات
level of strength U میزان استعداد رزمی
build-up U بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups U بالا بردن توان رزمی نیروها
build up U بالا بردن توان رزمی نیروها
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
decrement U میزان کاهش
decrement U کاهش میزان یک متغیر
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
deceleration U کاهش سرعت
speed reduction U کاهش سرعت
tempo U میزان سرعت
tempos U میزان سرعت
fast moving stock U موجودی که به سرعت کاهش می یابد
slowdowns U کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdown U کاستن سرعت یا میزان چیزی
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
meter power supply U امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
dose rate U نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
combat team U گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer U وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
minicomputer U کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
combat orders U دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
wait condition U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power meter U دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system U کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
rating U توان نامی توان قدرت
ratings U توان نامی توان قدرت
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
level U یک نواخت
levels U یک نواخت
rhythms U نواخت
groovy U یک نواخت
rhythm U نواخت
monodic U یک نواخت
rates U نواخت
singsong U یک نواخت
leveled U یک نواخت
blew U نواخت
arrhythmic U بی نواخت
dead alive U یک نواخت
rate U نواخت
levelled U یک نواخت
rate of march U نواخت حرکت
rate of fire U نواخت تیر
euqal U متساوی یک نواخت
quick fire U نواخت تند
rate of march U نواخت راهپیمایی
sustained rate U نواخت مداوم
slow fire U نواخت کند
unit of fire U نواخت اتش
incidence rate U نواخت تصادفات
cruising speed U نواخت حرکت
consumption rate U نواخت مصرف
rhythmicity U نواخت داری
rhythmization U نواخت پردازی
burning rate U نواخت سوزش
isochronize U یک نواخت کردن
unit of fire U نواخت تیر
singsong U سرود یک نواخت
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
available supply rate U نواخت اماد موجود
required supply rate U نواخت اماد موردنیاز
rapid fire U نواخت اتش تند
cyclic rate U نواخت تیر در دقیقه
clearance rate U نواخت مین روبی
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
clearance rate U نواخت جمع کردن مین
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com