Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
north north east
U
میان شمال و شمال خاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
north by cast
U
میان شمال و شمال شرقی
north east
U
شمال خاور
north east
U
در شمال خاور
north easter
U
باد شمال خاور
northing
U
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north east
U
شمال شرق شمال شرقی
northeast
U
شمال شرقی شمال شرق
north-east
U
شمال شرقی در شمال شرق
north west
U
شمال غرب شمال غربی
north-west
U
شمال غربی در شمال غرب
northwest
U
شمال غرب شمال غربی
holarctic
U
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
north
U
در شمال
north
U
شمال
north
<adj.>
U
شمال
northerly
U
شمال
northwest
U
شمال باختری
north-eastern
U
از شمال خاوری
compass rose
U
شمال نما
north-eastern
U
رو به شمال شرق
northerly
U
به سمت شمال
north westerly
U
در شمال باختر
north westerly
U
شمال غربی
north
U
باد شمال
north
U
روبه شمال
northerner
U
اهل شمال
north-easterly
U
شمال شرقی
northerners
U
اهل شمال
north-westerly
U
در شمال باختر
north easterly
U
شمال شرقی
northeastward
U
شمال شرقی
northwardly
U
سوی شمال
north-westerly
U
شمال غربی
true north
U
شمال واقعی
true north
U
شمال جغرافیایی
true north
U
شمال حقیقی
northern
U
ساکن شمال
north western
U
شمال غربی
north-western
U
شمال غربی
northwestern
U
شمال غربی
north west
U
شمال باختر
North Pole
U
قطب شمال
magnetic north
U
شمال مغناطیسی
north-west
U
شمال غرب
north-east
U
شمال شرق
north wind
U
باد شمال
ina northerly direction
U
سوی شمال
compass north
U
شمال مغناطیسی
Libya
U
شمال افریقا
grid north
U
شمال شبکه
epsilon bootis
U
رایت شمال
the north pole
U
قطب شمال
northeastern
U
شمال شرقی
northbound
U
عازم شمال
arcturus
U
نگهبان شمال
NW
U
شمال غربی
arctic
U
قطب شمال
northeast
U
شمال خاوری
upstater
U
اهل شمال استان
north light roof
U
بام شمال نور
Arctic Circle
U
مدار قطب شمال
northeaster
U
نسیم شمال شرقی
magnetic north pole
U
قطب شمال مغناطیسی
northward
U
بسوی شمال شمالا
celestial north pole
U
قطب شمال عالم
north-eastern
U
به سوی شمال شرق
compass north
U
شمال قطب نما
Flemish Mannerism
U
انقلاب شمال اروپا
Nordic
U
وابسته به شمال اروپا
northwestwards
U
بطرف شمال غربی
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
northwards
U
بسوی شمال شمالا
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
ice foot
U
دیواره یخ درنواحی شمال
smew
U
مرغابی شمال اروپاواسیا
northwester
U
باد شمال غربی
NW
U
مخفف شمال غرب
northwester
U
طوفان شمال غربی
norther
U
بیشتر بطرف شمال
northeastern
U
مربوط به شمال شرقی
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
northeaster
U
باد شمال خاوری
rubicon
U
رودی در شمال ایتالیا
north wester
U
باد شمال باختر
northernmost
U
دورترین محل در شمال
moorish
U
وابسته به اهالی شمال افریقا
uptown
U
واقع در محلات شمال شهر
moor
U
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
U
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
U
اهل شمال افریقا مسلمان
polar
U
وابسته به قطب شمال وجنوب
barbary
U
کشوران اسلامی شمال افریقا
lemmings
U
موش صحرایی قطب شمال
arctic
U
وابسته بقطب شمال سرد
lemming
U
موش صحرایی قطب شمال
euroclidon
U
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
steelhead
U
ماهی ازاد شمال امریکا
low dutch
U
زبان شمال المان و هلندی
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
narwhal
U
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale
U
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
U
نهنگ دریایی قطب شمال
laplander
U
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
inkberry
U
درخت خاص شمال شرق امریکا
The aircrafts was flying in a northerly direction.
U
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
north-eastern
U
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
bald eagle
U
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman
U
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagles
U
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
white crappie
U
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
declination
U
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
troy
U
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere
U
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
fox grape
U
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
gadwall
U
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
new england
U
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Nahavand
U
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
English style
U
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Expressionism
U
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Ditterling
U
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
azimuth
U
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
gyrocompass
U
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
wimp
U
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
jackrabbit
U
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
true track
U
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
lapland
U
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Hispano-Moresque
U
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer
U
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
U
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
arcturus
U
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic
U
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
upstate
U
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
U
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
U
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
U
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
orient
U
خاور
orienting
U
خاور
orients
U
خاور
the oriel
U
خاور
lowlander
U
خاور
east
<adj.>
U
خاور
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
Far East
U
خاور دور
greek church
U
کلیسای خاور
orientalist
U
خاور شناس
south east
U
در جنوب خاور
easterner
U
خاور نشین
easterners
U
خاور نشین
the eastern question
U
مسئله خاور
east
U
خاور مشرق
north-easterly
U
درشمال خاور
north easterly
U
درشمال خاور
levantine
U
ساکن خاور
levanter
U
ساکن خاور
levant
U
خاور وشرق
the orthodox church
U
کلیسای خاور
Near East
U
خاور نزدیک
it lies on the east of
U
در خاور واقع
north-easterly
U
وابسته بشمال خاور
south easterly
U
سوی جنوب خاور
orientates
U
توجه بسوی خاور
orientate
U
توجه بسوی خاور
orthodoxly
U
بشیوه کلیسای خاور
orientating
U
توجه بسوی خاور
south east
U
سوی جنوب خاور
in a south easterly direction
U
از جهت جنوب خاور
Near East
U
خاور نزدیک
[جغرافیا]
north easterly
U
وابسته بشمال خاور
the sovereign
U
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
ecafe
U
کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
indies
U
هند خاور و هند و چین وجزایر وابسته به ان
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
crosscut
U
میان بر
mongst
U
میان
staggering
U
یک در میان
amid
U
در میان
waist
U
میان
waists
U
میان
staggers
U
یک در میان
stagger
U
یک در میان
middling
U
میان
in the midden of
U
در میان
in our midst
U
در میان ما
overthwart
U
از میان
half back
U
میان
waistline
U
میان
waistlines
U
میان
per
U
از میان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com