Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There is a vast gulf between the haves and have - nots .
U
میان دارا وندار دریایی فاصله است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
interdental space
U
فاصله میان دو دندان
entracte
U
فاصله میان دو پرده
interstellar space
U
فاصله میان ستارگان
interblock gap
U
فاصله میان بلوکی
iteract
U
فاصله میان دو پرده
diastema
U
شکاف یا فاصله میان دندانها
dash
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
dashes
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
interfenestration
U
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
loral
U
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
cont line
U
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
endowing
U
دارا
well fixed
U
دارا
well-heeled
U
دارا
possessors
U
دارا
well heeled
U
دارا
comprising
U
دارا
wealthy
U
دارا
endow
U
دارا
endows
U
دارا
wealthiest
U
دارا
possessor
U
دارا
wealthier
U
دارا
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
born in the purple
U
دارا زاده
to have
U
دارا بودن
encompasses
U
دارا بودن
encompassing
U
دارا بودن
to be a master of
U
دارا بودن
owed
U
دارا بودن
to possess
U
دارا بودن
owe
U
دارا بودن
possesses
U
دارا بودن
possessing
U
دارا بودن
owes
U
دارا بودن
own
U
دارا بودن
owns
U
دارا بودن
to have possession of
U
دارا بودن
to put in possession
U
دارا کردن
owned
U
دارا بودن
have
U
دارا بودن
fraught
U
دارا همراه
encompass
U
دارا بودن
encompassed
U
دارا بودن
owning
U
دارا بودن
having
U
دارا بودن
possess
U
دارا بودن
to hold
U
دارا بودن
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
croesus
U
ادم بسیار دارا
contain
U
دارا بودن دربرداشتن
contains
U
دارا بودن دربرداشتن
contained
U
دارا بودن دربرداشتن
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
unjustified enrichment
U
دارا شدن غیر عادلانه
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
it is of the last importance
U
منتهای اهمیت را دارا است
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
nanocomputer
U
کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
ascii
U
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
range
U
فاصله
tele
U
فاصله
em dash
U
خط فاصله ام
interval
U
فاصله
distances
U
فاصله
ranges
U
فاصله
unremittingly
U
بی فاصله
ranged
U
فاصله
diastema
U
فاصله
distance
U
فاصله
blank character
U
فاصله
discontinuance
U
فاصله
clearance
U
فاصله
spaces
U
جا فاصله
spaces
U
فاصله
gaps
U
فاصله
space
U
جا فاصله
hiatus
U
فاصله
blank
U
فاصله
blankest
U
فاصله
space bar
U
فاصله زن
gap
U
فاصله
head space
U
فاصله سر
single space
U
تک فاصله تو هم
lengths
U
فاصله
space
U
فاصله
interregnum
U
فاصله
interregnums
U
فاصله
equidistant
U
هم فاصله
intermezzo
U
فاصله
intermittence
U
فاصله
en dash
U
خط فاصله ان
spacing
U
فاصله
interregna
U
فاصله
length
U
فاصله
per saltum
U
بی فاصله
middles
U
میان
shortcut
U
میان بر
waists
U
میان
waist
U
میان
cross country
U
میان بر
staggering
U
یک در میان
crosscut
U
میان بر
stagger
U
یک در میان
mean water
U
میان اب
intershoot
U
در میان
centered
U
میان
through
U
از میان
between
U
میان
middle part
U
میان
middling
U
میان
mesocarp
U
میان بر
in the midden of
U
در میان
in our midst
U
در میان ما
among
U
میان
midrib
U
رگ میان
thru
U
از میان
centred
U
میان
centre
U
میان
centers
U
میان
center
U
میان
staggers
U
یک در میان
diameters
U
میان بر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com