Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
U
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inter nos
U
در میان خودمان
permanently
U
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
between our selves
U
حرف بین خودمان باشد
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
to our muttons
U
برگردیم به موضوع خودمان سر گوسفندهای خودمان
let it remain as it is
U
بگذاری بحال خود باقی باشد
tandems
U
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandem
U
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
mezzo soprano
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-sopranos
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-soprano
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzanine
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
femur
U
[نمای صاف افقی که میان آن حجاری شده باشد.]
mezzanines
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
data interchange format
U
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
ourselves
U
خودمان
us
U
خودمان
ourself
U
خودمان
ours
U
مال خودمان
our
U
مال خودمان
selves
U
خودشان خودمان
we cannot deceive ourselves
U
خودمان را نمیتوانیم فریب دهیم
We divided the money among ourselves .
U
پول را بین خودمان قسمت
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
he is to stay
U
قرار است بماند
he is to stay
U
بنا است بماند
leave it over
U
عجاله بگذارید بماند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
U
بگذار بماند تا فردا
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
Zahir-Shahi design
U
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
If I dont forget .
U
اگر یادم بماند ( نرود)
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
under pledge of secrecy
U
با این قول که راز پوشیده بماند
him to stay
U
نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
date
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
pivot foot
U
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
It is for your own ears.
U
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
flying dutchman
U
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
arcane
U
محرمانه
jackes
U
محرمانه
classified
U
محرمانه
hush-hush
U
محرمانه
tete a tete
U
محرمانه
confidentially
U
محرمانه
backside
U
محرمانه
esoteric
U
محرمانه
backsides
U
محرمانه
necessary house
U
محرمانه
in secret
U
محرمانه
restricted
U
محرمانه
cheek by jowl
U
محرمانه
secret
U
محرمانه
subrosa
U
محرمانه
privately
U
محرمانه
secrets
U
محرمانه
in private
U
محرمانه
hush hush
U
محرمانه
privates
U
محرمانه
private
U
محرمانه
confidential
U
محرمانه
confidental
U
محرمانه
privily
U
محرمانه
private code
U
کد محرمانه
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
surreptitiously
U
محرمانه جانشین
off the record
U
محرمانه و خصوصی
confide
U
محرمانه گفتن
conclave
U
انجمن محرمانه
conclaves
U
انجمن محرمانه
backstage
U
محرمانه خصوصی
confides
U
محرمانه گفتن
confided
U
محرمانه گفتن
off-the-record
U
محرمانه و خصوصی
privates
U
محرمانه سرجوخه
privity
U
موضوع محرمانه
privileged communication
U
مدارک محرمانه
private talk
U
گفتگوی محرمانه
closed
U
محرمانه بسته
confidential
U
خیلی محرمانه
private
U
محرمانه سرجوخه
private code
U
رمز محرمانه
closed conference
U
گردهمایی محرمانه
in confidence
U
بطور محرمانه
closed meeting
U
گردهمایی محرمانه
secrecy
U
محرمانه بودن
privy
U
خصوصی محرمانه
surreptitious
U
پنهان محرمانه
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
secret services
U
دستگاه محرمانه دولت
underground
U
تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
secret service
U
دستگاه محرمانه دولت
confidential
U
دارای ماموریت محرمانه
tip
U
محرمانه رساندن نوک
data privacy
U
محرمانه بودن داده ها
tipping
U
محرمانه رساندن نوک
hugger mugger
U
تنهایی مطلب محرمانه
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
underplot
U
دسیسه محرمانه دوز و کلک
administrative crypto account
U
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tipsters
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipster
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
get wise to something/somebody
<idiom>
U
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
snoopy
U
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
to give one the straight tip
U
محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
hung bomb
U
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
putsch
U
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top secret
U
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
putsches
U
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top-secret
U
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
under the rose
U
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
collogue
U
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
declassified
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
It is for yours for keeps .
U
پیش خودت بماند ( مال خودت )
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
over
U
باقی
over-
U
باقی
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
store
U
می باقی می ماند
holdovers
U
باقی مانده
holdover
U
باقی مانده
out of
<idiom>
U
باقی نمانده
surpluses
U
باقی مانده
behinds
U
باقی کار
to leave behind
U
باقی گذاردن
organzine
U
ابریشم باقی
debris
U
باقی مانده
behinds
U
باقی دار
surplus
U
باقی مانده
behind
U
باقی دار
behind
U
باقی کار
storing
U
می باقی می ماند
reopened
U
باقی بودن
impresses
U
باقی گذاردن
impressed
U
باقی گذاردن
reopening
U
باقی بودن
leaving
U
باقی گذاردن
survive
U
باقی بودن
survived
U
باقی بودن
to be in arrear
U
باقی داربودن
reopens
U
باقی بودن
leave
U
باقی گذاردن
impressing
U
باقی گذاردن
preserve
U
باقی نگهداشتن
extant
U
باقی مانده
reopen
U
باقی بودن
remnants
U
باقی مانده
preserving
U
باقی نگهداشتن
preserves
U
باقی نگهداشتن
remnant
U
باقی مانده
conservation force
U
نیروی باقی
come through
U
باقی ماندن
dregs
U
باقی مانده
remainder
U
باقی مانده
remains
U
باقی مانده
otherworld
U
عالم باقی
hold over
U
باقی ماندن
aliquant
U
باقی اورنده
to be on the safe side
U
باقی نباشد
surviving
U
باقی بودن
gleanings
U
ریزه باقی
scantling
U
باقی مانده
impress
U
باقی گذاردن
left over
U
باقی مانده
survives
U
باقی بودن
protection
U
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
memorised
U
باقی مانده در حافظه
memorizing
U
باقی مانده در حافظه
memorize
U
باقی مانده در حافظه
residue
U
قسمت باقی مانده
residues
U
قسمت باقی مانده
hang over
U
اثر باقی مانده
memorising
U
باقی مانده در حافظه
memorized
U
باقی مانده در حافظه
memorizes
U
باقی مانده در حافظه
residuary
U
موصی له باقی مانده
memorises
U
باقی مانده در حافظه
residve
U
باقی مانده زیادتی
residual value
U
مقدار باقی مانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com