English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
born-again U دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
nationalities U ملیت
nationality U ملیت
supranational U مافوق ملیت
foreign national U ملیت خارجی
nationalism U ملیت ناسیونالیزم
nationality [citizenship] U ملیت [حقوق] [سیاست]
citizenship [status of a citizen] U ملیت [حقوق] [سیاست]
nationalised U دارای ملیت کردن
nationalising U دارای ملیت کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
nationalizing U دارای ملیت کردن
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
what is your nationality U ملیت شما چیست از کدام ملت هستید
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
reference junction U اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
incremental backup U تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
tyrannicide U اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
absolute advantage U برتری مطلق
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
ultramontanism U سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
Marxist U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute value function U تابع قدر مطلق [ریاضی]
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
format U نسبت
formats U نسبت
ratio U نسبت
to U تا نسبت به
relation U نسبت
towards U نسبت به
rates U نسبت
rate U نسبت
respects U نسبت
respect U نسبت
apropos of U نسبت به
cognation U نسبت
as compared to U نسبت به
uncross U نسبت
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
proportions U نسبت
proportion U نسبت
quotient U نسبت
quotients U نسبت
rapport U نسبت
kinship U نسبت
relational U نسبت
t ratio U نسبت تی
than U نسبت به
bearing U نسبت
in relation to U نسبت به
in connexion with U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in the ratio of U به نسبت
in respect of U نسبت به
in respect of U به نسبت
with respect to U نسبت به
in regard to U نسبت به
proportional U به نسبت
in regard of U نسبت به
the rat of to U نسبت دو به سه
ratios U نسبت
brand loyalty U وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
imputable U نسبت دادنی
impluse ratio U نسبت ایمپولز
fineness ratio U نسبت فرافت
cash ratio U نسبت نقدینگی
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
compression ratio U نسبت تراکم
transmissivity U نسبت فرافرستی
feedback ratio U نسبت پس خوراند
transformation ratio U نسبت تبدیل
correspondingly U بهمان نسبت
feedback ratio U نسبت فیدبک
there is nothing wanting U چیزی کم نسبت
factor proportion U نسبت عوامل
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
nines complement U متمم نسبت به 9
favouritism U مساعدت نسبت به
lay to U نسبت دادن به
attribution U نسبت دادن
liquidity ratio U نسبت نقدینگی
ionic ratio U نسبت یونی
stress ratio U نسبت تنش
inverse ratio U نسبت معکوس
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
strength ratio U نسبت استحکام
two's complement U متمم نسبت به دو
magnetogyric ratio U نسبت ژیرومغناطیس
baud rate U نسبت باود
shunt ratio U نسبت شنت
bear on U نسبت داشتن
mobility ratio U نسبت تحرک
credits U نسبت دادن
concentration ratio U نسبت تمرکز
impluse ratio U نسبت ضربه
deposit ratio U نسبت سپرده
regards U باره نسبت
distribution ratio U نسبت توزیع
percentage U نسبت یا درصد
percentages U نسبت یا درصد
ten's complement U متمم نسبت به 01
hit ratio U نسبت اصابت
to do by U رفتارکردن نسبت به
relation U رابطه نسبت
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
he is faithful to me U نسبت به من باوفاست
gyromagnetic ratio U نسبت ژیرومغناطیسی
regarded U باره نسبت
regard U باره نسبت
error ratio U نسبت خطا
imputation U نسبت دادن
rate U اندازه نسبت
impedance ratio U نسبت امپدانس
rates U اندازه نسبت
contact ratio U نسبت تماس
credit U نسبت دادن
credited U نسبت دادن
image ratio U نسبت تصویر
crediting U نسبت دادن
control ratio U نسبت فرمان
correlation ratio U نسبت همبستگی
cost benefit ratio U نسبت فایده
mole ratio U نسبت مولی
to put down U نسبت دادن
current ratio U نسبت جاری
glide ratio U نسبت سریدن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
us U نسبت بما
abundance ratio U نسبت فراوانی
absorption ratio U نسبت جذب
toward U بطرف نسبت به
relativization U نسبت دادن
connexions U بستگی نسبت
oxygen ration U نسبت اکسیژن
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
imputes U نسبت دادن
imputing U نسبت دادن
into U نسبت به مقارن
affine U نسبت ازدواجی
affine U نسبت سلبی
advalorem U به نسبت قیمت
activity ratio U نسبت فعالیت
attribute U نسبت دادن
connection U بستگی نسبت
self relative U نسبت بخود
blood U نسبت خویشاوندی
price ratio U نسبت قیمت
ratio detector U اشکارساز نسبت
progenitorship U نسبت جدی
progressive ratio U نسبت تصاعدی
saving ratio U نسبت پس انداز
prorenata U نسبت موافق
scalling factor U نسبت اشل
proximity of blood U قرابت نسبت
ratio of transformer U نسبت مبدل
transformer ratio U نسبت مبدل
attributes U نسبت دادن
selection ratio U نسبت گزینش
attributing U نسبت دادن
porosity U نسبت روزنه ها
relationship U وابستگی نسبت
relationships U وابستگی نسبت
reduction ratio U نسبت کاهش
recycling ratio U نسبت بازگردانی
recycle ratio U نسبت بازگردانی
scale down U به نسبت ثابت
ascribing U نسبت دادن
ascribe U نسبت دادن
one's complement U متمم نسبت به یک
void ratio U نسبت منفذها
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com