English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
local U مکانی شهری
locals U مکانی شهری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locative U مکانی
local <adj.> U مکانی
regional <adj.> U مکانی
locative U حالت مکانی
position response U پاسخ مکانی
position habit U عادت مکانی
location chart U نگاره مکانی
place value U ارزش مکانی
place utility U مطلوبیت مکانی
parabolas U قطع مکانی
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
parabola U قطع مکانی
local U مکانی موضعی
locals U مکانی موضعی
positional notation U نشان گذاری مکانی
location U جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
locations U جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
put on the map <idiom> U باعث معروف شدن مکانی
on the move <idiom> U حرکت از مکانی به مکان دیگر
relative U اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
there is time and place for everything <proverb> U هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
lay over <idiom> U به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
bit mapped screen U pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
oppidan U شهری
citizen U شهری
citizens U شهری
municipal U شهری
burgess U شهری
city slicker U شهری
towny U شهری
twonsman U شهری
townswoman U زن شهری
townee U شهری
urban <adj.> <noun> شهری
townspeople U شهری
civil U شهری
civic U شهری
groupies U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupie U دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
phiadelphian U شهری ازامریکا
urban rug U قالی شهری
town houses U خانه شهری
urbanised U شهری کردن
town house U خانه شهری
urbanises U شهری کردن
urbanizes U شهری کردن
extra-mural U فرا شهری
urbanize U شهری کردن
urban renewal U توسعه شهری
urban renewal U احیای شهری
urban population U جمعیت شهری
urbanising U شهری کردن
tramcar U واگن شهری
urban servitudes U خدمات شهری
urbanizing U شهری کردن
town meeting U انجمن شهری
civil U خدمات شهری
streetcar U تراموای شهری
streetcars U تراموای شهری
citify U شهری کردن
suburban U برون شهری
urbanization U شهری سازی
interurban U داخل شهری
place U میدان شهری
places U میدان شهری
people U تن [جمعیت شهری]
placing U میدان شهری
metropolitan U مادر شهری
urbanized U شهری کردن
townsfolk U مردم شهری
trolleybus U واگن برقی شهری
civil defense U پدافند ازمناطق شهری
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
urbanism U اعتیاد بزندگی شهری
urbanity U اعتیاد بزندگی شهری
trolley car U واگن برقی شهری
street car U راه اهن شهری
ley den U نام شهری در هلند
sienna U نام شهری در ایتالیا
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to patrol a town U شهری را گشت زدن
intercity train U قطار بین شهری
townswoman U دختر شهری فاحشه
drop letter U نامه پست شهری
Coventry U نام شهری است درانگلستان
intercity train U قطار بین شهری با توقف
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
exurb U ناحیه یا منطقهء خارج شهری
liverpudlian U اهل لیورپول شهری ازانگلیس
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
inverness U اینورس نام شهری دراسکاتلند
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
culturing U عوارض شهری مناطق شهرنشین
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
urban U مربوط به شهر مراکز شهری
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
cultures U عوارض شهری مناطق شهرنشین
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites U سایت های بافت فرسوده شهری
laodicean U شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
wilton U نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derby U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derbies U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
domestic intercity freight traffic U حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium U شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
bogota U نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
destination U محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destinations U محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
urban bundle U بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
Ushak medallion U ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Reihan U ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Lenkoran medallion U ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Tianjan U شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com