Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shortstop
U
موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fielder
U
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
backs
U
مدافع خط میدان
back
U
مدافع خط میدان
dropouts
U
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs
U
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-out
U
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
barrier minefield
U
میدان مین داخل مانع
reticle
U
میدان دید داخل دوربین
lane marker
U
راهنمای معبر داخل میدان مین
stymies
U
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymieing
U
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymied
U
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymie
U
توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
spielers
U
بازیکن ها
gamer
U
بازیکن
gamester
U
بازیکن
spieler
U
بازیکن
gamers
U
بازیکن ها
gamesters
U
بازیکن ها
player
U
بازیکن
players
U
بازیکن ها
player
U
بازیکن
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
linksman
U
گلف بازیکن
linemen
U
بازیکن خط جلو
halfback
U
بازیکن میانه
halfback
U
میان بازیکن
cf
U
بازیکن مرکز
lineman
U
بازیکن خط جلو
player
U
هنرپیشه بازیکن ورزشی
seeded
U
بازیکن سابقه دار
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
quarterback
U
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterbacks
U
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
singleton
U
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
losing game
U
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
relative plot
U
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
air position
U
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
following my lead
U
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
third base
U
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
course
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
courses
U
میدان تیر میدان
blue liner
U
مدافع
close defence
U
سه مدافع
pleader
U
مدافع
pass rusher
U
مدافع خط
defender
U
مدافع
defendants
U
مدافع
defendant
U
مدافع
defenders
U
مدافع
backs
U
مدافع
apologist
U
مدافع
championless
U
بی مدافع
defenseless
U
بی مدافع
backer up
U
مدافع
apologists
U
مدافع
crease defenceman
U
مدافع
back
U
مدافع
defensor
U
وکیل مدافع
judge advocate
U
وکیل مدافع
defending attorney
U
وکیل مدافع
advocating
U
وکیل مدافع
advocated
U
وکیل مدافع
advocate
U
وکیل مدافع
self defensive
U
مدافع خود
backman
U
بازیگر مدافع
position
U
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
full back
U
مدافع پوششی
blitzer
U
مدافع نفوذی
proctor
U
وکیل مدافع
backfour
U
چهار مدافع
advocates
U
وکیل مدافع
ball hawk
U
مدافع پرقدرت
positioned
U
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
barrister
U
وکیل مدافع
barristers
U
وکیل مدافع
linemen
U
مدافع یامهاجم روی خط
lineman
U
مدافع یامهاجم روی خط
defending shampion
U
مدافع عنوان قهرمانی
free safety
U
مدافع در منطقه ضعف
line backer
U
مدافع پشتیبان خط تجمع
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
slotback
U
مدافع پشت شکاف
chicken fight
U
سد کردن پی در پی راه مدافع
contestants
U
مسابقه دهنده مدافع
contestant
U
مسابقه دهنده مدافع
attorney
U
نمایندگی وکیل مدافع
signal caller
U
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
scambler
U
مدافع مامور مانوربالا
counselor
U
رایزن وکیل مدافع
counsellor
U
رایزن وکیل مدافع
counsellors
U
رایزن وکیل مدافع
counselors
U
رایزن وکیل مدافع
attorneys
U
نمایندگی وکیل مدافع
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
wicketkeeper
U
توپگیر مدافع میلههای کریکت
blocker
U
مدافع روی تور والیبال
power i
U
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
bait the hole
U
گول زدن مدافع حریف
wing threequarter
U
هریک از دو مدافع کنار زمین
cutoff block
U
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
ball hawk
U
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
flares
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
pass cut
U
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
cross kick
U
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
strong safety
U
مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
go backdoor
U
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
defenceman
U
مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
submarines
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
foot sweep
U
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
delayed offside
U
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
icing
U
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
barristers
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
power block
U
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
site
U
موقعیت
condition
U
موقعیت
position
U
موقعیت
line of position
U
خط موقعیت
location
U
موقعیت
sited
U
موقعیت
sites
U
موقعیت
positioned
U
موقعیت
locations
U
موقعیت
situation
U
موقعیت
orientation
U
موقعیت
occasions
U
موقعیت
occasioning
U
موقعیت
berths
U
موقعیت جا
berthing
U
موقعیت جا
berthed
U
موقعیت جا
occasioned
U
موقعیت
occasion
U
موقعیت
berth
U
موقعیت جا
lodgment
U
موقعیت
lodgment or lodge
U
موقعیت
situs
U
موقعیت
situations
U
موقعیت
look off
U
فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
position buoy
U
بویه موقعیت
position finding
U
موقعیت یابی
benzylic position
U
موقعیت بنزیلی
forward position
U
موقعیت رو به جلو
point
U
محل یا موقعیت
pertinency
U
موقعیت شایستگی
stimulus situation
U
موقعیت محرک
pertinence
U
موقعیت شایستگی
plot
U
نقطه موقعیت
plots
U
نقطه موقعیت
plotted
U
نقطه موقعیت
storage location
U
موقعیت انباره
social status
U
موقعیت اجتماعی
rest position
U
موقعیت سکون
positioned
U
شکل موقعیت
page orientation
U
موقعیت صفحه
pertinence or nency
U
دخل موقعیت
sign position
U
موقعیت علامت
situation of a building
U
موقعیت ساختمان
social situation
U
موقعیت اجتماعی
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
advantage ground
U
موقعیت خوب
position
U
شکل موقعیت
print position
U
موقعیت چاپ
bit position
U
موقعیت ذره
radar location
U
موقعیت رادار
d. of a situation
U
موقعیت باریک
razor edge
U
موقعیت بحرانی
monopoly position
U
موقعیت انحصاری
point guard
U
موقعیت گارد
orientation
U
تشخیص موقعیت
situations
U
موقعیت حالت
situation
U
موقعیت حالت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com